اسم رمز قسمت بیست و سوم

« اسم رمز 🔪» قسمت بیست و سوم
از زبون کیمیکو ~~~~~~~~~~~~~~~~

مایکی نگاهش رو به زمین دوخت. سکوت سنگینی بینمون افتاد. برای لحظه‌ای حس کردم شاید چیزی تو دلش تغییر کرده.

اما در باز شد و سانزو وارد شد. با همون لبخند مسخره همیشگیش.

سانزو: «خب، مادر کوچولو، آماده‌ای؟ وقت معاینه‌ست.»

مایکی بلند شد و بدون هیچ حرفی از اتاق خارج شد. سانزو نزدیک شد، دستش رو روی شونه‌م گذاشت. «نترس، این آخرین بررسی قبل از زایمانه.»

لب‌هام لرزید. «زایمان؟ اینقدر زود؟»

سانزو خندید. «آره. دکترها می‌گن بچه به‌زودی به دنیا میاد. و بعدش... تو آزادی.»

چشمامو بستم. آزادی... ولی به چه قیمتی؟

چند روز بعد، دردها شروع شد. به زور به تخت چسبیده بودم، عرق سرد روی صورتم نشسته بود. پرستارها به دورم می‌چرخیدن، صدای مایکی و سانزو رو از پشت شیشه می‌شنیدم.

پرستار (با اضطراب): «فشارش داره می‌افته! آماده باشید!»

نفس‌هام تند شده بود. درد هر لحظه شدیدتر می‌شد. یه لحظه چشمام سیاهی رفت، و توی اون تاریکی، فقط یه چیز رو حس کردم... یه حس عمیق از تنهایی و بی‌پناهی.

کیمیکو (زمزمه): «کاش... کاش هیچ‌وقت قبول نکرده بودم...»
دیدگاه ها (۲)

« اسم رمز 🔪 » قسمت بیست و چهارم از زبون کیمیکو ~~~~~~~~~~~~~...

« اسم رمز 🔪 » قسمت بیست و پنجم از زبون کیمیکو ~~~~~~~~~~~~~~...

« اسم رمز 🔪 » قسمت بیست و دوم از زبون کیمیکو ~~~~~~~~~~~~~~~...

« اسم رمز 🔪 » قسمت بیست و یکم از زبون کیمیکو ~~~~~~~~~~~~~~~...

| ازتو تا ابدیت | فصل اول ~ بخش اول ~ چپتر چهارم

“Smile of Death” Part(۶)از زبان هیکاریبلند شدم، دوش گرفتم و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط