اربابخشن پارت

#ارباب_خشن [پارت²⁹]
جین ویو^^
همراه کاترین رفتیم پیش بچه ها...
جین: نامجون
نامجون: سلام جین.
جین: کی از ژاپن اومدی؟
نامجون: دو روز پیش.
کاترین: بچه ها بیاین از این الکل بخورید...مزش خیلی خوبه.
نامجون: ممنون کاترین.
جین:اومم..خیلی عالیه.
چند مین بود که همه داشتیم حرف میزدیم که کاترین دستمو گرفت و در گوشم چیزی گفت.
کاترین"میشه بریم اتاق...اخه کار مهمی باهات دارم"
اصلا دلم نمیخواست همراش برم...اما خوب اگه نرم حتما به پدرم میگه_
جین: باشه.
پشت سرش راه اوفتادم....مثل بچه هایی بودم که فقط از یه پیر مرد میترسیدن_اوفف امیدوارم روزی برسه که کسی نتونه بم دستور بده"
در اتاق رو باز کرد که وقتی وارد شدیم..دستامو گرفت_سرشو انداخت پایین.
کاترین: میدونم دوسم نداری...اخه چرا.
اروم شروع کرد به گریه کردن...دستمو از دستش بیرون کشیدم.خواستم برم بیرون که_
کاترین: اون دختره برات مهمه؟
دوباره دستمو گرفت و بغلم کرد...اهه من که میدونم همه اینکاراش فیلمه..
کاترین: یادته اون شب منو برای خودت کردی؟
جین: من مست بودم.
دستشو روی دیکم کشید که ناله ای کردم...اومم این دختر کارشو خوب بلده_
کاترین: چیشد ددی...داری کم میاری؟
دستشو اروم از شلوارم رد کرد و دیکمو لمس کرد...
جین: این کارت عواقب خوبی نداره..
دستشو از شلوارم بیرون کشیدم که شونه هامو گرفت و رفت روی میز نشست...سرشو گذاشت روی شونم ..
کنترلمو از دست دادم و گردنشو مارک کردم
کاترین: ددی...بیا انجامش بدیم
جین: اوممم داری تحریکم میکنی اما چرا باید این کارو بکنم.
کاترین: چون اگه منو نخوای منم میتونم اون دختره رو****
در اتاق باز شد...برگشتم ببین کیه که در بسته شد.
جین: کیه؟
مین: امم ببخشید.
صداش برام اشنا بود_کاترین دستاشو دور گردنم حلقه کرد و میخواست لباشو بذاره روی لبام.
کاترین: اومم ددی..مطمئن باش پشیمون نمیشی.
لباشو اورد نزدیکم که ازش جدا شدم...
جین: دوست ندارم با تو رابطه داشته باشم.
کاترین: بردت چی داره که من ندارم.
جین: اون اولن هرزه نیست..دومن اون از تو خیلی بهتره
کاترین: مطمئنی؟
دیگه حوصلشو نداشتم در اتاق رو باز کردم و رفتم توی سالن...دنبال مین سو گشتم..اهه این دختره کجاست_
نگاهم افتاد به دختری که روی پایه یه پسره بود...با دقت نگاه کردم_اون مین سو بود*
خودشو میمالید به دیک پسره-چ..چی چرا داره اینکارو میکنه..دختره هرزه
دیدگاه ها (۰)

نگاهم افتاد روی لباش...دلم میخواست بهش بگم دوست دارم اما از ...

مین#ارباب_خشن [پارت²⁷]مین ویو^^برگشتم توی عمارت...احساس میکن...

#ارباب_خشن [پارت²⁸]حرف میزدن که با ما نگاه کردن.پدر کاترین: ...

مین: معلوم نیست؟....یعنی واقعا نفهمیدی که تو بودی که زندگیو ...

درخواستی🖤🩸🩸

³پارتI will do it slowly

²پارتI will do it slowly

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط