لجباز جذابP107
لجباز_جذابP107
روی تخت دراز کشیده بودم و کوک هم توی اتاق راه میرفت..
_الان بهتری؟
+اوم..
اجوما: بیا ات اینو بخور..
_این چیه؟
اجوما: ابمیوه..
_اها بده..
+شیرینه؟
_اره پس ترشه..
+ترش.. ترش میخوام..
_تو اینو بخور..
+باش..
اجوما: به مامانتون بگو بیاد.. کمکت باشه..
_اره..
+نه نمیخواد.. خوبم..
_حرف گوش کن ات.. این از امروز صبح اینم از الانت..
+اجوکا زنگ بزن مامانم پشیمون شدم..
اجوما: چشم..
_ات میزارمش اینجا بخوریش..
ابمیوه رو گذاشت و رفت بیرون با اجوما..
لیوان رو برداشتم که گوشی زنگ خورد و از توی کیف برش داشتم..
آیو بود..
+الو
×ات بهتری؟
+اوم
×خب منو تهیونگ داریم میام اونجا..
+باشه..
×خداحافظ
گوشی رو قطع کردم یکم از ابمیوه خوردم..
+اه حالم بد شد.. این دیگه چیه.. من چجوری اینا رو میخوردم واقعااا..
اجوما: خانوم زنگ زدم به مامانتون گفتش تا یک ساعت دیگه میاد..
+خوبه.. اجوما توی اینو پر شکر کردی یا عسل؟
اجوما: زیادی شیرینه؟
+بله.. از شیرینی رد کرده..
اجوما: خب ببخشید الان یکی دیگه..
+نمیخواد خودت بخور.. بگیر
اجوما: من؟
+اره زود باش الان میااااد..
لیوان ازم گرفت و ابمیوه ها رو خورد که کوک اومد داخل..
_خوردی؟
+اره خیلی خوب بود
_اوم.. الان چطوری؟
+الان خوبم.. ولی..
_ولی چی؟
+پاشو بریم بیرون.. اوم؟
_همین الان قش کرده بودی..
+الان خوبم..
اجوما: عامم خانوم چیزی نمیخواین.. میخوام برم خرید..
+چرا صبر کن منم حاضر بشم..
_کجا؟
+با اجوما میریم خرید همینجا.. تو باش خونه مامان الان میاد.. اها آیو داره با تهیونگ میان.. زحمتشون با خودت.. بریم اجوما..
_فقط مواظب باشی..
اجوما: حواسم هست..
توی فروشگاه بودم.. احوما اون طرف مواد غذایی بر میداشت و منم سمت خوراکیا بودم..
+وااای.. شما چقدر خوشمزه این.. امروز همتونو مال خودم میکنم..
از هر خوراکیه که دوست داشتم دوتا برمیداشتم و برا خودم سبد جدا داشتم که بالاخره اجوما اومد..
اجوما: خانوم تمومه؟
+بهم نگو خانوم.. جای مامانمی.. منم با پسرت دوستم دیگه اصلا بهم نگو..
اجوما: چشم..
+بگو ات اینجوری راحتم..
اجوما: چشم.. بریم؟
+عامم یه جیزه دیگه هم میخوام..
اجوما با تعجب به سبدم نگاه کرد و سرشو از ناچار تکون داد..
+اینجوری نگام نکن.. جونگ کوک هم میخوره واسه همین دوتا برداشتم.. آیو تهیونگ هم میان.. تازه تو هم هستی مامان و بابام و بقیه.. اووو.. زیادین..
اجوما: چی دیگه مونده؟
+اوم.. ترشیا و لواشکا.. اون طرفه نه؟ ولی خب اونا مال منه شرمنده..
اجوما سرشو تکون داد و منم رفتم سمت اون قفسه..
داشتم لواشک برمیداشتم که هوسوک رو دیدم دارن با جین چیزی بر میدارن و از دیدنشون شوکه شدم و عقب عقب رفتم..
دستپاچه شدم که بر گردن و بهم نگاه کنن..
همینجور اروم اروم عقب عقب قدم برمیداشتم که خوردم به قفسه یکی از خوراکیا افتاد و اونا برگشتن..
رومو برگردوندم و به خوراکیا زل زدم..
یواش یواش با خودم حرف میزدم..
+ای بابا اجوما کجایی بیا دیکههه..
که اجوما با ظرف الوچه دیدم داره میاد سمتم و اسممو بلند صدا زد..
اجوما: ات از اینام میخوای؟
رومو برگردوندم و به جای دیگه زل میزدم که انگار با من نیست اما فقط من اونجا بودم اجوما به من نگاه میکرد..
اجوما: نمیخوای؟
یکیشون دستشو زد بهم و اروم برگشتم.. جین و هوسوک رو به روم بودن با تعحب نگام میکردن..
جین: تو.. تو همون دختره ای که اون روز ماشینمو خط انداخت نیستی؟
خیلی دستپاچه و با بغض جوابشو دادم..
+خببب..
جین: خودشه..
اجوما: شما کی هستین؟
&ولش کن هیونگ حتما مامانشه.. بیا بریم..
جین: هی خسارتشو باید بدی.. حالا اومدی اینجا داری واسه خودت چرت و پرت میخری؟
اجوما: ات اینا کین؟
جین: کسی که بدهکاره ازش.. یا میخوای... یه کاره دیگه ای. کنیم؟
+ازم فاصله بگیییر....
روی تخت دراز کشیده بودم و کوک هم توی اتاق راه میرفت..
_الان بهتری؟
+اوم..
اجوما: بیا ات اینو بخور..
_این چیه؟
اجوما: ابمیوه..
_اها بده..
+شیرینه؟
_اره پس ترشه..
+ترش.. ترش میخوام..
_تو اینو بخور..
+باش..
اجوما: به مامانتون بگو بیاد.. کمکت باشه..
_اره..
+نه نمیخواد.. خوبم..
_حرف گوش کن ات.. این از امروز صبح اینم از الانت..
+اجوکا زنگ بزن مامانم پشیمون شدم..
اجوما: چشم..
_ات میزارمش اینجا بخوریش..
ابمیوه رو گذاشت و رفت بیرون با اجوما..
لیوان رو برداشتم که گوشی زنگ خورد و از توی کیف برش داشتم..
آیو بود..
+الو
×ات بهتری؟
+اوم
×خب منو تهیونگ داریم میام اونجا..
+باشه..
×خداحافظ
گوشی رو قطع کردم یکم از ابمیوه خوردم..
+اه حالم بد شد.. این دیگه چیه.. من چجوری اینا رو میخوردم واقعااا..
اجوما: خانوم زنگ زدم به مامانتون گفتش تا یک ساعت دیگه میاد..
+خوبه.. اجوما توی اینو پر شکر کردی یا عسل؟
اجوما: زیادی شیرینه؟
+بله.. از شیرینی رد کرده..
اجوما: خب ببخشید الان یکی دیگه..
+نمیخواد خودت بخور.. بگیر
اجوما: من؟
+اره زود باش الان میااااد..
لیوان ازم گرفت و ابمیوه ها رو خورد که کوک اومد داخل..
_خوردی؟
+اره خیلی خوب بود
_اوم.. الان چطوری؟
+الان خوبم.. ولی..
_ولی چی؟
+پاشو بریم بیرون.. اوم؟
_همین الان قش کرده بودی..
+الان خوبم..
اجوما: عامم خانوم چیزی نمیخواین.. میخوام برم خرید..
+چرا صبر کن منم حاضر بشم..
_کجا؟
+با اجوما میریم خرید همینجا.. تو باش خونه مامان الان میاد.. اها آیو داره با تهیونگ میان.. زحمتشون با خودت.. بریم اجوما..
_فقط مواظب باشی..
اجوما: حواسم هست..
توی فروشگاه بودم.. احوما اون طرف مواد غذایی بر میداشت و منم سمت خوراکیا بودم..
+وااای.. شما چقدر خوشمزه این.. امروز همتونو مال خودم میکنم..
از هر خوراکیه که دوست داشتم دوتا برمیداشتم و برا خودم سبد جدا داشتم که بالاخره اجوما اومد..
اجوما: خانوم تمومه؟
+بهم نگو خانوم.. جای مامانمی.. منم با پسرت دوستم دیگه اصلا بهم نگو..
اجوما: چشم..
+بگو ات اینجوری راحتم..
اجوما: چشم.. بریم؟
+عامم یه جیزه دیگه هم میخوام..
اجوما با تعجب به سبدم نگاه کرد و سرشو از ناچار تکون داد..
+اینجوری نگام نکن.. جونگ کوک هم میخوره واسه همین دوتا برداشتم.. آیو تهیونگ هم میان.. تازه تو هم هستی مامان و بابام و بقیه.. اووو.. زیادین..
اجوما: چی دیگه مونده؟
+اوم.. ترشیا و لواشکا.. اون طرفه نه؟ ولی خب اونا مال منه شرمنده..
اجوما سرشو تکون داد و منم رفتم سمت اون قفسه..
داشتم لواشک برمیداشتم که هوسوک رو دیدم دارن با جین چیزی بر میدارن و از دیدنشون شوکه شدم و عقب عقب رفتم..
دستپاچه شدم که بر گردن و بهم نگاه کنن..
همینجور اروم اروم عقب عقب قدم برمیداشتم که خوردم به قفسه یکی از خوراکیا افتاد و اونا برگشتن..
رومو برگردوندم و به خوراکیا زل زدم..
یواش یواش با خودم حرف میزدم..
+ای بابا اجوما کجایی بیا دیکههه..
که اجوما با ظرف الوچه دیدم داره میاد سمتم و اسممو بلند صدا زد..
اجوما: ات از اینام میخوای؟
رومو برگردوندم و به جای دیگه زل میزدم که انگار با من نیست اما فقط من اونجا بودم اجوما به من نگاه میکرد..
اجوما: نمیخوای؟
یکیشون دستشو زد بهم و اروم برگشتم.. جین و هوسوک رو به روم بودن با تعحب نگام میکردن..
جین: تو.. تو همون دختره ای که اون روز ماشینمو خط انداخت نیستی؟
خیلی دستپاچه و با بغض جوابشو دادم..
+خببب..
جین: خودشه..
اجوما: شما کی هستین؟
&ولش کن هیونگ حتما مامانشه.. بیا بریم..
جین: هی خسارتشو باید بدی.. حالا اومدی اینجا داری واسه خودت چرت و پرت میخری؟
اجوما: ات اینا کین؟
جین: کسی که بدهکاره ازش.. یا میخوای... یه کاره دیگه ای. کنیم؟
+ازم فاصله بگیییر....
۱۴.۵k
۱۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.