مروارید آبی
مروارید آبی
Part ⁹⁷
وارد اتاق که شدیم کوک حوله حمومش و ورداشت و رفت حموم منم از فرصت استفاده کردم و لباس مو عوض کردم
بعد عوض کردن لباس و گذاشتنش توی کمد از اتاق خارج شدم و رفتم پذیرایی کنار بقیه نشستم
£ خوش گذشت لانا؟(لبخند)
+ عالی بودددد
پ/ ک خداروشکر
پ/ ک خب منتظر شما بودیم تا تقسیم بندی کنیم
+ پس اجازه بدین تا کوک هم بی....
ادامه حرفش با حرف کوک قطع شد*
_ چیشده؟؟
+ هیچی گفتیم بیای تا ارث و تقسیم کنیم
_ به من ربطی نداره
سرش و انداخت پایین و رفت تو اشپزخونه *
پ/ ک خب لانا تا حالا به تقسیم بندی فکر کردی؟
+ بله خدمت عمو هم عرض کردم
من یکی از عمارت هارو با وسایل و ماشینش ور میدارم عمو هم که یکی از عمارت های دیگه رو با وسایلاش یعنی ماشین ها و... اینا پدر شماهم که شرکت و ور میدارید
پ/ ک درسته خب دیگه چیزی میمونه؟
+فقط اینکه من میخوام یکی از عمارت هارو که بهم ارث میرسه به عمو بفروشم و سعی دارم یه خونه جمع و جور تو فرانسه بگیرم
£ خیله خب پس منم خریدارم
فردا بعد از اینکه از وکیل اسناد و گرفتیم دیگه سند نزنیم من به تو تمام پول و میدم راضی؟
+موافقم
م/ ل خب بفرمایید چایی
+ مامان کوک اشپزخونه هست؟
م/ ل اره سرش درد میکرد دنبال یه مسکن بود
+ عاهاا ممنون
کوک وارد پذیرایی شد *
_ خببب پدر عمو خوب هستید؟
پ/ ک ممنونم پسرم
£ممنونم عزیزم تو خوبی
_ شکر خدا
+بهتر شدی کوک؟ (نگران)
اسلاید دوم لباس لانا
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
Part ⁹⁷
وارد اتاق که شدیم کوک حوله حمومش و ورداشت و رفت حموم منم از فرصت استفاده کردم و لباس مو عوض کردم
بعد عوض کردن لباس و گذاشتنش توی کمد از اتاق خارج شدم و رفتم پذیرایی کنار بقیه نشستم
£ خوش گذشت لانا؟(لبخند)
+ عالی بودددد
پ/ ک خداروشکر
پ/ ک خب منتظر شما بودیم تا تقسیم بندی کنیم
+ پس اجازه بدین تا کوک هم بی....
ادامه حرفش با حرف کوک قطع شد*
_ چیشده؟؟
+ هیچی گفتیم بیای تا ارث و تقسیم کنیم
_ به من ربطی نداره
سرش و انداخت پایین و رفت تو اشپزخونه *
پ/ ک خب لانا تا حالا به تقسیم بندی فکر کردی؟
+ بله خدمت عمو هم عرض کردم
من یکی از عمارت هارو با وسایل و ماشینش ور میدارم عمو هم که یکی از عمارت های دیگه رو با وسایلاش یعنی ماشین ها و... اینا پدر شماهم که شرکت و ور میدارید
پ/ ک درسته خب دیگه چیزی میمونه؟
+فقط اینکه من میخوام یکی از عمارت هارو که بهم ارث میرسه به عمو بفروشم و سعی دارم یه خونه جمع و جور تو فرانسه بگیرم
£ خیله خب پس منم خریدارم
فردا بعد از اینکه از وکیل اسناد و گرفتیم دیگه سند نزنیم من به تو تمام پول و میدم راضی؟
+موافقم
م/ ل خب بفرمایید چایی
+ مامان کوک اشپزخونه هست؟
م/ ل اره سرش درد میکرد دنبال یه مسکن بود
+ عاهاا ممنون
کوک وارد پذیرایی شد *
_ خببب پدر عمو خوب هستید؟
پ/ ک ممنونم پسرم
£ممنونم عزیزم تو خوبی
_ شکر خدا
+بهتر شدی کوک؟ (نگران)
اسلاید دوم لباس لانا
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
- ۱۸.۰k
- ۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط