یو

ܠߊ‌یܭ؟ܭߊ‌ܩܝ̇ߺࡅ߳؟ܦ̇ߊ‌ܠو؟

⋆˙⟡♡˚ ‧₊˚ ☁️⋅♡𓂃 ࣪ ִֶָ☾.₊˚⊹♡
☆عمارت☆
پارت :17

اومده توی این جمع انگار خیلی دوست دارع

زودتر مامان بشه،سمت مامان پا تند کردم و به

سمتش رفتم نشسته بود پیش عمه یورا و

داشتن باهم حرف میزدن که زنعمو لورا هم

بهشون اضافه شد(لورا :مامان جین)خدایی

زنعمو لورا از همه زنعمو ها خوب بود و

همیشه هوامو داشت و با مامان هم انگار

خواهر بودن خیلییییی صمیمی بودن

رفتم سمت زنعمو لورا و پیشش نشستم

ا.ت زنعمو چیزه هنوز پسر عمو نیومده؟کی

میاد ؟وقتی میاد خسته راه نیست مگه؟

زنعمو با خنده شیرینی نگاهم کرد و لب زد

لورا :وروجک من الان جواب کدوم سوالتو

بدم؟اولن که اومده و الان تو اتاقش نشسته و

منتظره بهش بریم بگیم بیاد پایین چند ساعت پیش رسیده
دیدگاه ها (۰)

ܠߊ‌یܭ؟ܭߊ‌ܩܝ̇ߺࡅ߳؟ܦ̇ߊ‌ܠو؟⋆˙⟡♡˚ ‧₊˚ ☁️⋅♡𓂃 ࣪ ִֶָ☾.₊˚⊹♡☆عمارت☆پار...

#سیگمایی_خودش_همجنسگراست #بی_تی_اس #نفر_بعدی_در_کار_نیست #ج...

ادامه تکپارتی جونگکوک :هییی شوخی کردمم (با داد از اتاق)رفتم ...

ܠߊ‌یܭ؟ܭߊ‌ܩܝ̇ߺࡅ߳؟ܦ̇ߊ‌ܠو؟#تکپارتی#درخواستی وقتی به پایین تنه پ...

قلبی پر از پروانهپارت یکزنگ خورد ، رفتم پایین با وینتر (وینت...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟕(یک روانی) ویو جیمیناون ا.ت بود و کنارش یه پرستار!از ر...

پارت ۷ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط