بیب من برمیگردم

بیب من برمیگردم
پارت : 85

وقتی رفتیم داخل همه جمع بودن و داشتن بازی میکردن که چشمشون به ما افتاد
جیمین با دیدن جونگکوک خشکش زد و بلند شد و رفت سمت تهیونگ و گف
_ مگه قرار نبود از جنی پنهانش کنیم
کنجکاو نگاهشون کردم
جیهوپ هم سریع گفت
_ تهیونگ من هزار بار بهت گفتم نزار جونگکوک بادیگارد جنی بشه اما تو گوش ندادی
اشک دور چشمام حلقه زد
+ از همتون متنفرم
لیا با نا امیدی اومد سمتم دستامو گرفت و گفت
_ جنی ما فقط راحتی تورو میخواستیم
اروم هولش دادم به عقب اما لیا نتونست تعادل خودشو حفظ کنه و افتاد
یکم ترسیدم همه دور لیا جمع شدن
تهیونگ از جمعشون اومد بیرون و اومد سمتم با اعصبانیت و داد گفت
_ من بهت خیلی رو دادم اما تو پرو شدی به چه حقی لیا رو هول دادی هااااااا
منم دست کمی ازش نداشتم و با داد بلندی گفتم
+ رو ؟ تو کی بهم روی خوش نشون دادی که پرو بشم تو فقط عذابم دادی میفهمییییی عذابببب تو میدونستی جونگکوک زندس اما بهم نگفتی خودت میدیدی چجوری دارم بدونش آب میشم اما باز جلوی خودتو نگه داشتی تو فقط همینو میخواستی
_ اره همینو میخواستم تو فقط یه موجود بی ارزشی از خونه من گمشو بیرون
دیدگاه ها (۰)

بیب من برمیگردمپارت : 86چی درست میشنیدم بهم گف گمشم برم یهو ...

بیب من برمیگردمپارت: 87پیش قبر مامان بزرگ یه درخت بود به اون...

بیب من برمیگردمپارت : 84تهیونگ اومده بود دنبالمون تو ماشین ک...

بیب من برمیگردمپارت : 83جو جونگ ک کوک + جونگکوک خودتی؟ _ لعن...

بیب من برمیگردمپارت: 80بعد از کلی نوازش کردن مادر جون خوابم ...

پارت هفتم رمان عشق اجباری

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط