smile
smile
part30
کوک
ا/ت: خیلی نازه اسمش چیه؟
کوک: سویون
ا/ت: بیا بریم بیرون میخواد بخوابه
کوک: باشه
دستمو گرفت رفتیم بیرون از اتاق
نشستیم
کوک: ا/ت
ا/ت: بله
کوک:خیلی دوست دارم
ا/ت: خب که چی؟
کوک:میخوام با میجون حرف بزنم
ا/ت: در مورد چی؟
کوک:قرار ما دوتا
ا/ت: نه من میجون میشناسم بزار بعد از اینکه ازدواج کرد اخر این هفتست دیگه خودم بهش میگم
کوک:باشه اِ داداشت داره بهم زنگ میزنه بیا خودت جوابشو بده
ا/ت:دیوونه شدی
کوک: شوخی کردم الو
میجون: جونگکوک
کوک: جانم
میجون: جون دلم برات تنگ شده
کوک: منم همینطور
میجون: 😂
کوک: 😅
ا/ت: سویون داره گریه میکنه من برم پیشش
کوک: باشه برو
میجون: کی پیشته؟
کوک: دوست دخترم
میجون: خواستم اینو بگم اخر هفته دعوتی
کوک: برای چی؟
میجون: میخوام زن بگیرم
کوک: به به باشه منم میام
میجون: خوش اومدی راستی کلید خونمون جا گذاشتم میخوام بیام ببرمش
کوک: چی میخوای بیای؟
میجون: کاری با دوست دخترت ندارم
کوک: باشه بیا
سریع رفتم سمت اتاق
کوک: ا/ت
ا/ت: چیشده؟
کوک: همینجا بمون بیرون نیا میجون میخواد بیاد
ا/ت: چی؟ باشه
رفتم بیرون
کوک: سلام
میجون: سلام
کوک: بیا کلیدت
میجون: میخوای بیرونم کنی
کوک: نه میخوای بمونی؟
میجون: نه میرم
سویون: 😭
میجون:صدای گریه بچه میاد؟ صبر کن جونگکوک نکنه بچه داری مارو نگفتی
کوک: نه بچه ی خواهرمه دوست دخترم پیششه
میجون: بزار برم ببینمش
کوک: نهه ولش کن
مجون: خجالتیه؟
کوک: نه
میجون: باشه من میرم
کوک: خدافظ
میجون: خانم دوست دختر من که نمیدونم کی هستی و اسمت چیه ولی امیدوارم بعد از عروسی من عروسی شما دوتا باشه خدافظ
کوک: امیدوارم خدافظ
چند دقیقه بعد
کوک: ا/ت بیا بیرون رفت
#فیک
#سناریو
part30
کوک
ا/ت: خیلی نازه اسمش چیه؟
کوک: سویون
ا/ت: بیا بریم بیرون میخواد بخوابه
کوک: باشه
دستمو گرفت رفتیم بیرون از اتاق
نشستیم
کوک: ا/ت
ا/ت: بله
کوک:خیلی دوست دارم
ا/ت: خب که چی؟
کوک:میخوام با میجون حرف بزنم
ا/ت: در مورد چی؟
کوک:قرار ما دوتا
ا/ت: نه من میجون میشناسم بزار بعد از اینکه ازدواج کرد اخر این هفتست دیگه خودم بهش میگم
کوک:باشه اِ داداشت داره بهم زنگ میزنه بیا خودت جوابشو بده
ا/ت:دیوونه شدی
کوک: شوخی کردم الو
میجون: جونگکوک
کوک: جانم
میجون: جون دلم برات تنگ شده
کوک: منم همینطور
میجون: 😂
کوک: 😅
ا/ت: سویون داره گریه میکنه من برم پیشش
کوک: باشه برو
میجون: کی پیشته؟
کوک: دوست دخترم
میجون: خواستم اینو بگم اخر هفته دعوتی
کوک: برای چی؟
میجون: میخوام زن بگیرم
کوک: به به باشه منم میام
میجون: خوش اومدی راستی کلید خونمون جا گذاشتم میخوام بیام ببرمش
کوک: چی میخوای بیای؟
میجون: کاری با دوست دخترت ندارم
کوک: باشه بیا
سریع رفتم سمت اتاق
کوک: ا/ت
ا/ت: چیشده؟
کوک: همینجا بمون بیرون نیا میجون میخواد بیاد
ا/ت: چی؟ باشه
رفتم بیرون
کوک: سلام
میجون: سلام
کوک: بیا کلیدت
میجون: میخوای بیرونم کنی
کوک: نه میخوای بمونی؟
میجون: نه میرم
سویون: 😭
میجون:صدای گریه بچه میاد؟ صبر کن جونگکوک نکنه بچه داری مارو نگفتی
کوک: نه بچه ی خواهرمه دوست دخترم پیششه
میجون: بزار برم ببینمش
کوک: نهه ولش کن
مجون: خجالتیه؟
کوک: نه
میجون: باشه من میرم
کوک: خدافظ
میجون: خانم دوست دختر من که نمیدونم کی هستی و اسمت چیه ولی امیدوارم بعد از عروسی من عروسی شما دوتا باشه خدافظ
کوک: امیدوارم خدافظ
چند دقیقه بعد
کوک: ا/ت بیا بیرون رفت
#فیک
#سناریو
۲۹.۲k
۲۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.