•وقتی دلت شیطونی میخواد و...•
•وقتی دلت شیطونی میخواد و...•
🥟 #هیونجین 🥟
همین که در رو باز کردی هیونجین با شتاب به سمتت دوید
_چاگیییییییییییی
و همین که بهت رسید محکم بغلت کرد و چند دور تو خونه چرخوندت
+هیونااااا...یه نفس بکششش
هیونجین لبخند پر رنگی زد و تو رو روی زمین گذاشت
_دلم برات تنگ شده بودددد
+منمممم
همینطور که بوسه ای روی گونه اش گذاشتی دستاشو دور کمرت حلقه کرد و به خودش نزدیکتر کرد و بوسه ی کوتاه اما عمیقی رو روی لب هات گذاشت
از کارش لپ هات سرخ شد و خجالت زده سرتو پایین انداختی
_یاااا هانی..از کی اینقدر خجالتی شدییی؟
لبخندی زدی و ازش فاصله گرفتی تا بری اشپزخونه و براش خوراکی ببری
+از وقتی جنابالی دو روزه خونه نیومدیی
هیونجین هم همینطور که به سمت مبل میرفت جواب داد
_ببخشیدددد..میدونی که خیلی سرم شلوغ بود همش میخواستم بیام ببینمت ولی وقت نمیکردم
+اشکال نداره..از فلیکس و چانی شنیدم که چقدر به فکرم بودی
بعد اینکه چند تا میوه برداشتی به سمت هیونجین رفتی و میوه هارو روی میز جلوی مبل گذاشتی ولی خودت بجای اینکه کنارش رو نبل بشینی، رو پاهای هیونجین نشستی که از این کارت کمی تعجب کرد
لبخند شیطونی زدی
+ام..چیه؟
متقابلا لبخندی زد و از کمرت گرفت تا بیشتر به خودش نزدیکت کنه
_بیبی من دلش شیطونی میخواد؟
+هوممم
برای چند ثانیه با عشق بهت خیره شد و دوباره لب هاشو روی لب هات قرار داد ولی اینبار..بوسه طولانی تر از چیزی بود که فکرشو میکردی..
در حین بوسه تو رو روی مبل دراز کرد و روت خیمه زد و همچنان بوسه رو ادامه تا زمانی که هر دوتاتون نفس کم اوردید و جدا شدید..
(بقیشم با ذهن خودتون ادامه بدید..😂)
🥟🥟🥟🥟🥟🥟🥟🥟🥟🥟🥟🥟🥟🥟🥟
#سناریو #هوانگ_هیونجین #وانشات #فیکشن #فیک #کیپاپ #سناریو_کیپاپ #وانشات_کیپاپ #استری_کیدز #اسکیز #شیطونی #fic #kpop
#Stray_kids #Skz #fic_kpop
🥟 #هیونجین 🥟
همین که در رو باز کردی هیونجین با شتاب به سمتت دوید
_چاگیییییییییییی
و همین که بهت رسید محکم بغلت کرد و چند دور تو خونه چرخوندت
+هیونااااا...یه نفس بکششش
هیونجین لبخند پر رنگی زد و تو رو روی زمین گذاشت
_دلم برات تنگ شده بودددد
+منمممم
همینطور که بوسه ای روی گونه اش گذاشتی دستاشو دور کمرت حلقه کرد و به خودش نزدیکتر کرد و بوسه ی کوتاه اما عمیقی رو روی لب هات گذاشت
از کارش لپ هات سرخ شد و خجالت زده سرتو پایین انداختی
_یاااا هانی..از کی اینقدر خجالتی شدییی؟
لبخندی زدی و ازش فاصله گرفتی تا بری اشپزخونه و براش خوراکی ببری
+از وقتی جنابالی دو روزه خونه نیومدیی
هیونجین هم همینطور که به سمت مبل میرفت جواب داد
_ببخشیدددد..میدونی که خیلی سرم شلوغ بود همش میخواستم بیام ببینمت ولی وقت نمیکردم
+اشکال نداره..از فلیکس و چانی شنیدم که چقدر به فکرم بودی
بعد اینکه چند تا میوه برداشتی به سمت هیونجین رفتی و میوه هارو روی میز جلوی مبل گذاشتی ولی خودت بجای اینکه کنارش رو نبل بشینی، رو پاهای هیونجین نشستی که از این کارت کمی تعجب کرد
لبخند شیطونی زدی
+ام..چیه؟
متقابلا لبخندی زد و از کمرت گرفت تا بیشتر به خودش نزدیکت کنه
_بیبی من دلش شیطونی میخواد؟
+هوممم
برای چند ثانیه با عشق بهت خیره شد و دوباره لب هاشو روی لب هات قرار داد ولی اینبار..بوسه طولانی تر از چیزی بود که فکرشو میکردی..
در حین بوسه تو رو روی مبل دراز کرد و روت خیمه زد و همچنان بوسه رو ادامه تا زمانی که هر دوتاتون نفس کم اوردید و جدا شدید..
(بقیشم با ذهن خودتون ادامه بدید..😂)
🥟🥟🥟🥟🥟🥟🥟🥟🥟🥟🥟🥟🥟🥟🥟
#سناریو #هوانگ_هیونجین #وانشات #فیکشن #فیک #کیپاپ #سناریو_کیپاپ #وانشات_کیپاپ #استری_کیدز #اسکیز #شیطونی #fic #kpop
#Stray_kids #Skz #fic_kpop
۲۱.۴k
۲۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.