دریا شاهد بود

دریا شاهد بود
P:5

به سمت کافه رفتم لباس هامو عوض کردم و مشغول گرفتن سفارشا شدم که آقای چوی صاحب کارم اومد و گفت
آقای چوی : امروز زود اومدی ( لبخند )
ا.ت : بله زود تعطیل شدیم ( لبخند )
بعد از تموم شدن شیفتم از کافه خارج شدم و به سمت خونه رفتم و با کفشای مامانم مواجه شدم رو مبل نشسته بود و سرش تو گوشی بود
مامان ا.ت : تا الان کجا بودی ؟
ا.ت : به تو ربطی نداره (پوزخند ) اصلا چرا باید کلید خونه ی سابقه ات رو داشته باشی؟
مامانم نفس طولانی ای بیرون داد و گفت
مامان ا.ت : فردا تولدت دوست مینهو عه تو ام دعوتی
ا.ت : فردا کار دارم ( فکر کرده با اونو و شوهرش میرم مهمونی )
مامان ا.ت : مهمونی مهمیه باید بیای،کارت بمونه بعدا
ا.ت : هوفف باشه مامانم رفت منم غذا خوردم و خوابیدم
ویو ا.ت / فردا صبح مدرسه
مثل همیشه جیمین زود اومده بود نشستم پیشش و مشغول صحبت شدیم که بین حرفامون جیمین گفت
جیمین : راستی امروز تولدمه بچه ها میان توام بیا
ا.ت : نه ممنون با مامانم برنامه داریم سوزنش گیر کرده که برم شرمنده ، تولدت ام مبارک
جیمین :ممنونم ... باشه هر جور راحتی
ویو ا.ت / خونه
آماده شدم و لباسای شیکی که مامانم آورده بود و پوشیدم و رفتم جلو در تو ماشین گرون مینهو نشستم
ا.ت : سلام ( لبخند )
مینهو : سلام ( لبخند )
ویو ا.ت / مهمونی
وارد سالن شدیم مامانم در گوشم گفت
مامان ا.ت :لبخند بزن
لبخند زورکی زدم و هنگام احوال پرسی با قیافه جیمین و اکیپش مواجه شدم
نشستم که جیمین گفت
جیمین : ا.ت،برنامه ای که داشتی این بود ؟ ( خنده )
ا.ت : اره ( خنده )
مردی که متوجه شدم بابای جیمینه روبه مامانم گفت
بابای جیمین : دختر زیبایی دارید ( لبخند )
مامان ا.ت : ممنونم ( لبخند )
بعد از کمی صحبت بابی جیمین گفت
بابای جیمین : جیمین با بچه ها برید حیاط گفتم براتون میز بچینن
تشکری کردیم و به حیاط رفتیم
جین : ولی ا.ت اصلا شبیه بابات نیستی
ا.ت : راستش پدر واقعه ایم نیست........ پدر و مادرم از هم جدا شدن مینهو هم شوهر جدید مامانمه
جین :اوه....متاسف ام
ا.ت : اوه نه اشکالی نداره
جونگ کوک : اوه ا.ت میشه با من جابجا بشی با جیمین کار دارم
ا.ت :حتما
با جونگ کوک جابه جا شدم نشستم وسط نامجون و دشمن خونیم

Na_hido
دیدگاه ها (۵)

دریا شاهد بود P:6مشغول صحبت شدیم که نامجون روبه من گفتنامجون...

دریا شاهد بود P:7بعد از چند ساعت حرف زدن بلاخره خداحافظی کرد...

دریا شاهد بودP:4وارد کلاس شدیم نامجون و تهیونگ مشغول صحبت کر...

دریا شاهد بود P:3فردا صبح مدرسه/ ویو ا.تهمینطور که شیر کاکائ...

هرزه ی حکومتی پارت ۱ویو ا/ت با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم با...

پارت ۸۳ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط