دریا شاهد بود
دریا شاهد بود
P:6
مشغول صحبت شدیم که نامجون روبه من گفت
نامجون : شنیدم مدرسه قبلیت نابغه ریاضی بودی
بالحن شوخ و از خود راضی جواب دادم
ا.ت : الانم هستم...
جونگ کوک : ریاضی رو دوست داری؟
ا.ت : نه نه نه من از ریاضی متنفرم
و با لحن یکم پیش
ادامه دادم : اما چه کنم که استعدادم
یونگی : کاش به همون اندازه که تو ریاضی استعداد داری تو علوم هم داشتی...نمرات علوم خیلی درخشانن
چرا این با من لجه تو سالن غذا خوردی هم انگار از من خیلی خوشش نمی اومد
ا.ت : نمراتم ؟ مگه دیدیشون
يونگی : خیلی ناخواسته موقعی که عموم رزومه ات و می خوند
ا.ت : عموت ؟
جیمین : آره مدیر مین عموی اونه
ا.ت : اها...پس بی خود نیست که این ( اشاره به تهیونگ ) قرار بود زودتر از من از دفتر آزاد شه
تهیونگ : نه پس تو شر و راه انداختی من معذرت خواهیش و من بنویسم
ا.ت : شر ؟ من فقط کتت و بهت پس دادم تهیونگ :انقدر زبون داری کاش یه کم برای معلم علومت می ریختی که اینطور بهت نمره نمی داد
ا.ت : من واقعا سخت درس میخونم اون روز نتونستم برای امتحان بخونم همین...بعدشم یه جور حرف می زنی انگار درخشندگی کارنامه ات چشم آدم و کور می کنه
تهیونگ : هرچی نباشه درخشندگی چهره ام جبرانش می کنه
جین : ولی من که از تو زیباترم ( شوخ )
ا.ت : شوخی می کنی ؟ تو پیش این الاهه ای جین : واقعا؟ ( خنده )
ا.ت : واقعا ( خنده )
تهیونگ خنده عصبی ای کرد بعد از چند ثانیه که جو خوابید و بچه ها دو به دو مشغول صحبت شدن
تهیونگ خم شد تو صورتم جوری که فاصله مون به اندازه یه انگشت بود
تهیونگ : ببین خوشگله اگر یه بار دیگه عصبانیم کنی خودت می دونی
منم چون تو شک بودم پس ساکت موندم
Na_hido
خب همون طور که دیدید من کاور فیک و عوض کردم و اینکه اگر می خواید ادامه فیک و بخونید درواقع همون شرطش
15 تا لایک و 62 فالوور
از اون هایی که حمایت میکنن ممنونم ❤️❤️
P:6
مشغول صحبت شدیم که نامجون روبه من گفت
نامجون : شنیدم مدرسه قبلیت نابغه ریاضی بودی
بالحن شوخ و از خود راضی جواب دادم
ا.ت : الانم هستم...
جونگ کوک : ریاضی رو دوست داری؟
ا.ت : نه نه نه من از ریاضی متنفرم
و با لحن یکم پیش
ادامه دادم : اما چه کنم که استعدادم
یونگی : کاش به همون اندازه که تو ریاضی استعداد داری تو علوم هم داشتی...نمرات علوم خیلی درخشانن
چرا این با من لجه تو سالن غذا خوردی هم انگار از من خیلی خوشش نمی اومد
ا.ت : نمراتم ؟ مگه دیدیشون
يونگی : خیلی ناخواسته موقعی که عموم رزومه ات و می خوند
ا.ت : عموت ؟
جیمین : آره مدیر مین عموی اونه
ا.ت : اها...پس بی خود نیست که این ( اشاره به تهیونگ ) قرار بود زودتر از من از دفتر آزاد شه
تهیونگ : نه پس تو شر و راه انداختی من معذرت خواهیش و من بنویسم
ا.ت : شر ؟ من فقط کتت و بهت پس دادم تهیونگ :انقدر زبون داری کاش یه کم برای معلم علومت می ریختی که اینطور بهت نمره نمی داد
ا.ت : من واقعا سخت درس میخونم اون روز نتونستم برای امتحان بخونم همین...بعدشم یه جور حرف می زنی انگار درخشندگی کارنامه ات چشم آدم و کور می کنه
تهیونگ : هرچی نباشه درخشندگی چهره ام جبرانش می کنه
جین : ولی من که از تو زیباترم ( شوخ )
ا.ت : شوخی می کنی ؟ تو پیش این الاهه ای جین : واقعا؟ ( خنده )
ا.ت : واقعا ( خنده )
تهیونگ خنده عصبی ای کرد بعد از چند ثانیه که جو خوابید و بچه ها دو به دو مشغول صحبت شدن
تهیونگ خم شد تو صورتم جوری که فاصله مون به اندازه یه انگشت بود
تهیونگ : ببین خوشگله اگر یه بار دیگه عصبانیم کنی خودت می دونی
منم چون تو شک بودم پس ساکت موندم
Na_hido
خب همون طور که دیدید من کاور فیک و عوض کردم و اینکه اگر می خواید ادامه فیک و بخونید درواقع همون شرطش
15 تا لایک و 62 فالوور
از اون هایی که حمایت میکنن ممنونم ❤️❤️
- ۴.۹k
- ۱۱ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط