هم خونه ای (پارت ۱۷)
هم خونه ای (پارت ۱۷)
صبح
از خواب بیدار شدم روی تخت نشستم و اتفاقات دیشب یادم آمد دیشب توی ماشین جونگ کوک خوابم برد و الانم توی خونه جونگ کوک بودم دست و صورتمو شستم و رفتم طبقه پایین رفتم توی آشپرخانه که با جونگ کوک مواجه شدم که داشت آشپزی میکرد متوجه من نشده بود تکیه دادم به دیوار و تماشاش میکردم جونگ کوک مرد خیلی جذاب و همزمان کیوتی هست اصلا دختر باز نیست چشماش پاکه تابحال دوست دختر نداشته و فرشته نجات منم هست توی فکر فرو رفته بودم که با صدای جونگ کوک از فکر بیرون آمدم داشت اهنگ میخوند صداش خیلی آرامش بخش بود (آهنگStill With You) (اسلاید دو )
بعد از چند مین آهنگش تمام شد
* افرین اوپا عالی میخونی
^ ا.ت تو کی بیدار شدی
* چند دقیقه میشه
^ خب بیا بشین صبحانه بخوریم
* امروز نمیری سرکار ؟
^ نه از پدرم خواستم امروزو نرم تا پیش تو باشم قراره باهم کلی خوش بگذرونیم
* مثلا چجوری خوش بگذرونیم
^ بریم شهر بازی، بریم خرید ، بریم بستنی بخوریم و کارایی که بقیه کامل ها انجام میدن رو انجام بدیم
* چییییی
^ آروم باش بابت شوخی کردم
* وای اوپا (کوفت اوپا 😐)
صبحانم تموم شد و رفتم تا حاضر بشم یه شلوار رنگ زغالی و یه تیشرت مشکی پوشیدم موهامو دم اسبی بستم و رفتم پایین جونگ کوک هم یه تیشرت مشکی با شلوار ذغالی پوشیده بود و باهم ست شده بودیم یه جورایی انگار لباس کاپلی پوشیده بودیم
از فکر بیرون آمدم و رفتم کنارش
* من حاضرم
^ خب بریم
صبح
از خواب بیدار شدم روی تخت نشستم و اتفاقات دیشب یادم آمد دیشب توی ماشین جونگ کوک خوابم برد و الانم توی خونه جونگ کوک بودم دست و صورتمو شستم و رفتم طبقه پایین رفتم توی آشپرخانه که با جونگ کوک مواجه شدم که داشت آشپزی میکرد متوجه من نشده بود تکیه دادم به دیوار و تماشاش میکردم جونگ کوک مرد خیلی جذاب و همزمان کیوتی هست اصلا دختر باز نیست چشماش پاکه تابحال دوست دختر نداشته و فرشته نجات منم هست توی فکر فرو رفته بودم که با صدای جونگ کوک از فکر بیرون آمدم داشت اهنگ میخوند صداش خیلی آرامش بخش بود (آهنگStill With You) (اسلاید دو )
بعد از چند مین آهنگش تمام شد
* افرین اوپا عالی میخونی
^ ا.ت تو کی بیدار شدی
* چند دقیقه میشه
^ خب بیا بشین صبحانه بخوریم
* امروز نمیری سرکار ؟
^ نه از پدرم خواستم امروزو نرم تا پیش تو باشم قراره باهم کلی خوش بگذرونیم
* مثلا چجوری خوش بگذرونیم
^ بریم شهر بازی، بریم خرید ، بریم بستنی بخوریم و کارایی که بقیه کامل ها انجام میدن رو انجام بدیم
* چییییی
^ آروم باش بابت شوخی کردم
* وای اوپا (کوفت اوپا 😐)
صبحانم تموم شد و رفتم تا حاضر بشم یه شلوار رنگ زغالی و یه تیشرت مشکی پوشیدم موهامو دم اسبی بستم و رفتم پایین جونگ کوک هم یه تیشرت مشکی با شلوار ذغالی پوشیده بود و باهم ست شده بودیم یه جورایی انگار لباس کاپلی پوشیده بودیم
از فکر بیرون آمدم و رفتم کنارش
* من حاضرم
^ خب بریم
۹۰.۴k
۲۰ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.