عشق مافیایی من پارت هشتم

🖤عشق مافیایی من پارت هشتم🖤
که یهو در باز شد و پسر چقندره با لنگای درازش اومد تو
جین : خوبی ؟
ات : بهترم
جین : کاری داشتی به من و آجوما میگی از رو تخت بلند نمیشی فهمیدی ؟ (لحنی جدی🥸😂)
ات : خا
پسر چقندره رفت آجوما جاشو پر کرد
آجوما : بیا دخترم شام
ات : ممنون
《 پرش زمانی بعد شام 》 ( ات ویو )
حوصلم سر رفته بود
ساعت ۱۱ بود
که پسر چقندره دوباره اومد تو
ات : حوصلم سر رفته
که یهو اومد براید استایل بغلم کرد
ات : چیکار میکنیی بزارم زمیننن
جین : بهت گفتم نمی تونی راه بری میبرمت پایین فیلم ببینیم
《 پرش زمانی بعد از فیلم 》 ( جین ویو )
ات رو شونم خوابش برده بود
براید استایل بغل کردم
خیلی کیوت بود . تصمیم گرفتم فردا بهش عشقمو اعتراف کنم
#hannah
#جین
#وانشات
#فیکشن
دیدگاه ها (۱۵)

🖤عشق مافیایی من پارت نهم🖤《 پرش زمانی صبح 》 (ویو ات)صبح بید...

🖤عشق مافیایی من پارت دهم🖤《پرش زمانی داخل رستوران》 ( جی...

🖤عشق مافیایی من پارت هفتم🖤(ویو جین)که یهو یکی از خدمتکارا پ...

🖤عشق مافیایی من پارت شیشم🖤(ویو جین)داشتم کارامو انجام میدادم...

𝚙𝚊𝚛𝚝6.ویو اتوقتی رفتیم توی کلاس دست جنا رو محکم گرفتم چشمامو...

رمان عشق چیز خوبیه پارت ۸ وسایل رو چیدم که زنگ خونه خورد رفت...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط