امتحان زندگی

《 امتحان زندگی 》
p³⁶

با صدای پیامک گوشیش از جلوی آینه کنار رفت و گوشیش رو برداشت و توی کیفش گذاشت از اتاق خارج شد می‌خواست قبل از اینکه برادرش بیاد از خونه خارج بشه کفش هاش رو پوشید و از خونه خارج شد
تهیونگ جلوی در خونه اش منتظر بود
دامن لباسش رو با دستش گرفته و به سمتش قدم برداشت
تهیونگ که درحال حرف زدن با گوشی بود با دیدنش حرفش قطع شد
و گوشی رو از گوشش پایین آورد و
همینطور محو نگاهش میکرد و به صورت معصوم اون دختر خیره بود
ا،ت جلوی تهیونگ ایستاد و دستش رو جلوی صورت تهیونگ تکان داد
ا،ت : تهیونگااا بریم دیر مون میشه
تهیونگ : البته بریم
تهیونگ در ماشین رو براش باز کرد
ا،ت : ممنونم مستر کیم
تهیونگ لبخند جذابی زد و گفت
تهیونگ : خواهش میکنم لیدی کیم
ا،ت دامن لباسش رو با دستاش جم کرد و سوار ماشین شد و تهیونگ در بست و به سمته دیگه ماشین رفت و روی صندلی راننده نشست

^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^

از ماشین پیاده شدن و تهیونگ دستش رو سمته ا،ت گرفت
اون بدون هیچ مکثی دستش رو توی دست گرم تهیونگ گذاشت و وارد سالن مهمونی شدن به سمته میزی که دوهی‌ و کانگ روش نشست بودن رفتن و تهیونگ دستش رو راها کرد و صندلی رو کمی براش عقب کشید و ا،ت روی صندلی نشست تهیونگ هم کنارش نشست
که دوهی روبه تهیونگ کرد
دوهی : دکتر کیم یه چیزی خیلی ذهنم درگیر کرده شما چطوری تونستین دل این دختر ببرین آخه به هیچ کس رو نمی‌داد
ا،ت به چشماش به دوهی اشاره میکرد که ساکت بشه ولی اون بدون هیچ مکثی حرف می‌زد نگاهش رو از تهیونگ گرفت و به ا،ت داد
دوهی : اون پسره رو یادته که توی دبیرستان یه سال دنبالت بود آخرشم پسره بیچاره بخاطر اینکه تو بهش بله بگی رفت روی پشت بوم مدرسه و میخواست خودشو پرت کنه
ا،ت با پاش زد روی پای دوهی که ساکت بشه و از بین دندون هاش غرید
ا،ت : میخواهی تو دیگه ساکت شی وگرنه خودم ساکتت میکنم
دوهی : مگه چی گفتم خوب دکتر کیم باید اینارو بدونه دیگه که چه دختر دست‌ نیافتنی رو به دست آوردم
تهیونگ تکیه اش رو از صندلی گرفت دستش ا،ت رو بین دستاش گرفت
تهیونگ : البته که میدونم ولی خیلی کنجکاوم بدون‌ سره اون پسره چه بلایی اومد
دوهی‌ لبخند شیطنت آمیز شد
دوهی : من دیگه چیزی نمیگم اونو بهتر خودش براتون تعریف کنه
کانگ : پس درو تخت خوب باهم جور شدن چون تهیونگ هم دقیقا همینطور بود حتا یادم که یکی از دخترا دانشگاه بخاطر اینکه تهیونگ قبول کنه باهاش قرار بزاره میخواست....
با حرف تهیونگ دوست اش ساکت شد........

اسلاید ۲ استایل تهیونگ

خواندن بدون لایک حرام‌ست
فکر نکنم کشی بخواد توی ماه رمضان کار حرام بکنه 😉
دیدگاه ها (۱۳)

《 امتحان زندگی 》p³⁷ با حرف تهیونگ دوست اش ساکت شد تهیونگ : ب...

《 امتحان زندگی‌ 》p³⁸ا،ت : میشه بیایی نزدیک میخوام یه چیزی به...

《 امتحان زندگی 》p³⁵نگاهی به ساعتش انداخت و به سمته اتاق رئیس...

《 امتحان زندگی 》p³⁴ا،ت : نمیدونم احتمال بازم‌ با کی جون بیرو...

Between the Tides³²یک هفته بعد تهیونگتو دفترم بودم تق تق تق ...

love Between the Tides³³تهیونگ: کی بود؟ دوهی: گفتم که ا/ت ته...

love Between the Tides³⁴شب برگشتم خونه ا/ت: تهیونگ تهیونگ: ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط