P:14
P:14
زدم سیم اخر پا شدم ی مشت ب دخترع زدم ک پخش زمین شد تا میتونستم زدمش کوک هم بزور جدامون کرد دستمو گرفت بردم بیرون
کوک: ات دیوونه شدی داری چیکار میکنی(داد)
ات: اگ تا الان جرش نمیدادم میومدم میگف هرزه زیر خوابیت شم
کوک: ات من از اون هرزه خوشم نمیادد من چشمام فق ترو میبینع(عربده)
از دادش ترسیدم گوشامو گرفتم و گریع کردم
ات: سرم داد نزن(گریه)
کوک: شتتت، ات من
خواست بغلم کنه ک پسش زدم
ات: گمشو اون ور ب من دست نزن گمشو پیش اون هرزه اصلا کات بای
خواستم برم ک کوک دستمو گرفت کشوند و سوزشی روی صورتم حس کردم
کوک: دیوونه شدی من نمیخوام تو ترکم کنی (داد)
موهام روی صورتم ریختع بود با دست لرزونم رو گذاشم رو صورتم
کوک: معذرت میخوام بیبی من نمیخوام ترکم کنی من اصلا اون هرزه رو دوس ندارم اومد بغلم کرد ولی من دستام پایین بود
کوک: منو میبخشی عشقم؟
ات: اهوم(اروم)
کوک: خیلی خب بریم عشقم هوا سردع
شوکم شکست بعد اون کارش:)
سوار ماشین شدم خیلی باهاش سرد بودم
۲ روز بعد:
کوک: ات این چن روز بام خیلی سرد بود و امروز تولدش بود قرار بود سوپرایزش کنم
ات: روی کاناپه نشستع بودم و پوکر ب زمین خیرع شدم ک کای با نفس نفس اومد
کای: خ..خانم
سرمو اروم بالا اوردم: چیع؟(اروم)
کای: ار...باب تصادف..کر..دن(نفس نفس)
با وحشت از جام پاشدم: چییی کوک...ت..تصادف کردع
کای: الان..توی کماست
ات: هق...منو ..ببر پیشش( با گریع)
سریع رفتم بیرون سوار وون شدم ک از داخل پنجره هاش هیچی معلوم نبود
گریع میکردم ک فق خدا خدا میکردم ک واقعی نباشع من چیکار کردم باهاش سرد بودم خدایا گه خوردم
رسیدیم بدون توجه ب اطرفم سریع از ی دری رفتم تو ک تاریک بود اروم رفتم جلو
ات: کسی اینجاس،کوککک(داد)
یهو چراغا روشن شد و بادکنک بالا سرم ترکید دیدم کوک با ی کیک قرمز قلب اومد پیشم
کوک: تولدت مبارک عشقممممم
ات: با گریع رفتم پیشش: هق...هق عوضی مردمو زندع شدم میدونی خیلی هق...بدی(با گریع)
کوک بغلم کرد: هیششش گریه نکن قربونت برم من خواستم سوپرایزت کنم بعدشم چرا باید از عشقم برم هوم
ازش جدا شدم و با چشمای اشکی توی چشماش زل زدم
کوک: حالا بیا ارزوتو کن و شمع هارو فوت کن
دماغمو کشیدم بالا و دستامو ب هم گره زدم و گذاشتم کنار لبم
ات تو دلش: ارزو میکنم ک تا ابد کنار هم باشیم:)
و شمع رو فوت کردم و برگشتم سمتش و با قیافه سوالی و کیوت نگام میکرد
ات: چیه
کوک: چی ارزو کردی
ات: عه نمیگم
کوک: بگو دیگ(کیوت)
ات: باشه خدتو اینجوری کیوت نکن ارزو کردم ک همیشع پیش هم میمونیم
کوک: اخخخ قربونت برم من حتا اگ ارزوشو نمیکردی من پیشت میمونم.....
شرطا
لایک:۵
زدم سیم اخر پا شدم ی مشت ب دخترع زدم ک پخش زمین شد تا میتونستم زدمش کوک هم بزور جدامون کرد دستمو گرفت بردم بیرون
کوک: ات دیوونه شدی داری چیکار میکنی(داد)
ات: اگ تا الان جرش نمیدادم میومدم میگف هرزه زیر خوابیت شم
کوک: ات من از اون هرزه خوشم نمیادد من چشمام فق ترو میبینع(عربده)
از دادش ترسیدم گوشامو گرفتم و گریع کردم
ات: سرم داد نزن(گریه)
کوک: شتتت، ات من
خواست بغلم کنه ک پسش زدم
ات: گمشو اون ور ب من دست نزن گمشو پیش اون هرزه اصلا کات بای
خواستم برم ک کوک دستمو گرفت کشوند و سوزشی روی صورتم حس کردم
کوک: دیوونه شدی من نمیخوام تو ترکم کنی (داد)
موهام روی صورتم ریختع بود با دست لرزونم رو گذاشم رو صورتم
کوک: معذرت میخوام بیبی من نمیخوام ترکم کنی من اصلا اون هرزه رو دوس ندارم اومد بغلم کرد ولی من دستام پایین بود
کوک: منو میبخشی عشقم؟
ات: اهوم(اروم)
کوک: خیلی خب بریم عشقم هوا سردع
شوکم شکست بعد اون کارش:)
سوار ماشین شدم خیلی باهاش سرد بودم
۲ روز بعد:
کوک: ات این چن روز بام خیلی سرد بود و امروز تولدش بود قرار بود سوپرایزش کنم
ات: روی کاناپه نشستع بودم و پوکر ب زمین خیرع شدم ک کای با نفس نفس اومد
کای: خ..خانم
سرمو اروم بالا اوردم: چیع؟(اروم)
کای: ار...باب تصادف..کر..دن(نفس نفس)
با وحشت از جام پاشدم: چییی کوک...ت..تصادف کردع
کای: الان..توی کماست
ات: هق...منو ..ببر پیشش( با گریع)
سریع رفتم بیرون سوار وون شدم ک از داخل پنجره هاش هیچی معلوم نبود
گریع میکردم ک فق خدا خدا میکردم ک واقعی نباشع من چیکار کردم باهاش سرد بودم خدایا گه خوردم
رسیدیم بدون توجه ب اطرفم سریع از ی دری رفتم تو ک تاریک بود اروم رفتم جلو
ات: کسی اینجاس،کوککک(داد)
یهو چراغا روشن شد و بادکنک بالا سرم ترکید دیدم کوک با ی کیک قرمز قلب اومد پیشم
کوک: تولدت مبارک عشقممممم
ات: با گریع رفتم پیشش: هق...هق عوضی مردمو زندع شدم میدونی خیلی هق...بدی(با گریع)
کوک بغلم کرد: هیششش گریه نکن قربونت برم من خواستم سوپرایزت کنم بعدشم چرا باید از عشقم برم هوم
ازش جدا شدم و با چشمای اشکی توی چشماش زل زدم
کوک: حالا بیا ارزوتو کن و شمع هارو فوت کن
دماغمو کشیدم بالا و دستامو ب هم گره زدم و گذاشتم کنار لبم
ات تو دلش: ارزو میکنم ک تا ابد کنار هم باشیم:)
و شمع رو فوت کردم و برگشتم سمتش و با قیافه سوالی و کیوت نگام میکرد
ات: چیه
کوک: چی ارزو کردی
ات: عه نمیگم
کوک: بگو دیگ(کیوت)
ات: باشه خدتو اینجوری کیوت نکن ارزو کردم ک همیشع پیش هم میمونیم
کوک: اخخخ قربونت برم من حتا اگ ارزوشو نمیکردی من پیشت میمونم.....
شرطا
لایک:۵
۴۲.۷k
۱۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.