فیک جداناپذیر پارت ۵۹
فیک جداناپذیر پارت ۵۹
از زبان ات
رفتم پیش عمه میا و آجوما خیلی با هم گرم گرفته بودن انگار رفقای قدیمیه همدیگه بودن
عمه میا تا منو دید لبخندش محو شد دوباره چهره ی جدی گرفت معلوم بود می خواست یه چیزی بهم بگه
عمه میا: ات برای آخرین بار ازت می پرسم
تو واقعاً می خوای برای همیشه اینجا بمونی؟
با اعتماد به نفس کامل سرمو بالا گرفتم و گفتم: بله بله چندبار بگم من می خوام هر جایی که جونگ کوک هست با اون باشم من فقط می خوام با اون باشم
عمه میا: اما...
نزاشتم ادامه ی حرفش رو بزنه و سریع گفتم: اما نداره من تا آخرش باهاش می مونم این تصمیم نهاییه منه دلم می خواد شما هم به تصمیم احترام بزارین و قبولش کنین
رفتم پیشش همونطور که رو کاناپه نشسته بود رو زانو هام نشستم و دستشو گرفتم و سرمو گذاشتم روش
ات: می دونم همیشه نگران منید و هر کاری برام میکنید بخاطر خودمه ولی فقط اینبار انتخابمو رد نکنید خواهش می کنم عمه میا
بزار پیشش بمونم من واقعاً دوسش دارم می خوام فقط با اون باشم نمی خوام ازش جدا شم نمی خوام ترکش کنم
عمه میا با بند انگشتش چونمو گرفت بالا تا ببینمش
عمه میا: من فقط و فقط بخاطر خودت میگم حاضری هر بهایی رو بخاطرش بپردازی؟ حاضری هر اتفاقی هم که افتاد باهاش بمونی؟ حاضری بخاطرش زندگی کنی هر چقدر هم که سخت باشه با تمام مشکلات و سد هایی که جلوتون قرار میگیره؟
سرمو به معنی آره و تاکید حرفاش تکون دادم و گفتم: من برای هر پیشامدی حاضرم بهتون قول میدم پشیمونتون نمی کنم
واقعاً هم حاضر بودم فقط بخاطر اون فقط بخاطر اینکه عاشقشم حاضرم همه جوره تا آخرش باهاش بمونم
از زبان ات
رفتم پیش عمه میا و آجوما خیلی با هم گرم گرفته بودن انگار رفقای قدیمیه همدیگه بودن
عمه میا تا منو دید لبخندش محو شد دوباره چهره ی جدی گرفت معلوم بود می خواست یه چیزی بهم بگه
عمه میا: ات برای آخرین بار ازت می پرسم
تو واقعاً می خوای برای همیشه اینجا بمونی؟
با اعتماد به نفس کامل سرمو بالا گرفتم و گفتم: بله بله چندبار بگم من می خوام هر جایی که جونگ کوک هست با اون باشم من فقط می خوام با اون باشم
عمه میا: اما...
نزاشتم ادامه ی حرفش رو بزنه و سریع گفتم: اما نداره من تا آخرش باهاش می مونم این تصمیم نهاییه منه دلم می خواد شما هم به تصمیم احترام بزارین و قبولش کنین
رفتم پیشش همونطور که رو کاناپه نشسته بود رو زانو هام نشستم و دستشو گرفتم و سرمو گذاشتم روش
ات: می دونم همیشه نگران منید و هر کاری برام میکنید بخاطر خودمه ولی فقط اینبار انتخابمو رد نکنید خواهش می کنم عمه میا
بزار پیشش بمونم من واقعاً دوسش دارم می خوام فقط با اون باشم نمی خوام ازش جدا شم نمی خوام ترکش کنم
عمه میا با بند انگشتش چونمو گرفت بالا تا ببینمش
عمه میا: من فقط و فقط بخاطر خودت میگم حاضری هر بهایی رو بخاطرش بپردازی؟ حاضری هر اتفاقی هم که افتاد باهاش بمونی؟ حاضری بخاطرش زندگی کنی هر چقدر هم که سخت باشه با تمام مشکلات و سد هایی که جلوتون قرار میگیره؟
سرمو به معنی آره و تاکید حرفاش تکون دادم و گفتم: من برای هر پیشامدی حاضرم بهتون قول میدم پشیمونتون نمی کنم
واقعاً هم حاضر بودم فقط بخاطر اون فقط بخاطر اینکه عاشقشم حاضرم همه جوره تا آخرش باهاش بمونم
۲۴.۱k
۲۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.