پارت ۹۸
پارت ۹۸
-جرئت یا حقیقت؟
ا/ت نفس عمیقی کشید و جواب داد
+جرئت......
جونگ کوک کمی فکر کرد،هیچ جرئت خوبی به ذهنش نمیرسید که چه یونگ پرید وسط افکارش و گفت.....
÷من بگم....
جونگ کوک با صدای چه یونگ نگاهش رو بهش داد
جونگ کوک سری تکون داد که چه یونگ رو به ا/ت کرد و گفت
÷بهش نشونش بده.....
همین جمله کافی بود تا تپش قلب دخترک شروع بشه....با اینکه از قبل با چه یونگ هماهنگ کرده بود اما بازم با شنیدن جملش به استرس افتاد.....
همه گیج و مبهوت به چه یونگ و ا/ت خیره شده بودن......
تنها کسی که معنی حرف چه یونگ رو کامل فهمیده بود جیسو بود.....
با تمام استرسی که داشت از جاش بلند شد و از توی کشوی میز کنارش یه جبعه متوسط با رنگ طلایی درآورد.....
دوباره روی زمین نشست و جعبه رو،رو به جونگ کوک که رو به روش نشسته بود گرفت.....
کوک با تعجبی که میشد از تو چشمهاش خوند نگاهش رو بین جعبه و ا/ت میچرخوند
-این چیه؟
دخترک آب دهنش رو قورت داد و جواب داد
+ببخش که زودتر از این بهت نگفتم......
جونگ کوک با گیجی جعبه رو گرفت و بازش کرد.....
با بهت به بیبی چک توی جعبه خیره شد......
ا/ت لبخند ضایعی زد.....کلی حرف برای این دقیقه آماده کرده بود و از قبل تمرین کرده بود اما الان زبونش بند اومده بود......
جیسو که وضعیت ا/ت رو دید لبخندی زد و رو به جونگ کوک گفت
^ا/ت نزدیکای ۲ ماهه بارداره.....
جمع توی سکوت فرو رفت...........
-جرئت یا حقیقت؟
ا/ت نفس عمیقی کشید و جواب داد
+جرئت......
جونگ کوک کمی فکر کرد،هیچ جرئت خوبی به ذهنش نمیرسید که چه یونگ پرید وسط افکارش و گفت.....
÷من بگم....
جونگ کوک با صدای چه یونگ نگاهش رو بهش داد
جونگ کوک سری تکون داد که چه یونگ رو به ا/ت کرد و گفت
÷بهش نشونش بده.....
همین جمله کافی بود تا تپش قلب دخترک شروع بشه....با اینکه از قبل با چه یونگ هماهنگ کرده بود اما بازم با شنیدن جملش به استرس افتاد.....
همه گیج و مبهوت به چه یونگ و ا/ت خیره شده بودن......
تنها کسی که معنی حرف چه یونگ رو کامل فهمیده بود جیسو بود.....
با تمام استرسی که داشت از جاش بلند شد و از توی کشوی میز کنارش یه جبعه متوسط با رنگ طلایی درآورد.....
دوباره روی زمین نشست و جعبه رو،رو به جونگ کوک که رو به روش نشسته بود گرفت.....
کوک با تعجبی که میشد از تو چشمهاش خوند نگاهش رو بین جعبه و ا/ت میچرخوند
-این چیه؟
دخترک آب دهنش رو قورت داد و جواب داد
+ببخش که زودتر از این بهت نگفتم......
جونگ کوک با گیجی جعبه رو گرفت و بازش کرد.....
با بهت به بیبی چک توی جعبه خیره شد......
ا/ت لبخند ضایعی زد.....کلی حرف برای این دقیقه آماده کرده بود و از قبل تمرین کرده بود اما الان زبونش بند اومده بود......
جیسو که وضعیت ا/ت رو دید لبخندی زد و رو به جونگ کوک گفت
^ا/ت نزدیکای ۲ ماهه بارداره.....
جمع توی سکوت فرو رفت...........
۳۵.۶k
۲۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.