فرشته دورگه پارت20
#فرشته_دورگه #پارت20
من:این ماشین اشناهایی شماست؟
زهرا:نه شبیه مال داییه منه اماپلاکش فرق دارع
من:شتت تا پلاک ماشین دایتم حفظی البته باید باشی هرچی نباشه محمد پسرشه
زهرا:کوووفت بیا بریم
وارد خونه شدیم وااا اینکه عمو خسرو منه
من:سلام عمو خسرو
بلند شد خیلی باوقار و اروم بود
مامان زهرا(خاله محیا):خوب دیگه برادرزادتونم که اومدن
زهرا:مامان بیا کارت دارم
رفتن
من:خوبین عموجان
بغلم کرد و کلی قربون صدقم رفت
من:مرسی عمو مرسی
با عمو نشستیم کلی خوش و بش کردیم اخرشم گفت
عمو:تا اخر هفته بیا خونه عمه کیمیا رها و رهاد خوشحال میشن
من:درسته البته باید با مامانیم صحبت کنم
عمو:درست میگی عزیزم حتما هرچی نباشه حق مادری به گردنت داره باهاش حرف بزن خوب من دیگه میرم
بلند شدم تا دم در بدرقه اش کردم
من:زهرا من خسته ام میخوام بخوابم
زهرا:باشه مامانم میره خرید منم میرم باشگاه مامانت تا اون موقع برمیگردع
من:باشع مرسی گلم
روی تخت دراز کشیدم به سه سوت خوابم برد بعد از دوساعت چرت زدن بلند شدم رفتم هال
من:سلام مامانی گلم
مامانی:خوبه خوبه بازهرا میره دور دور بعدم میاد سراغ من نبینمت
من:الهی قربونت بشم ببخشید ول باید یه چیزی بهت بگم
همه چیزارو به مامانی گفتم
مامانی:وایی آیسان چه خوب شد میخواستم بهت یه چیزیی بگم راستش حال مامان هنگامه زیاد خوب نیس کلی کار برای جشن عقد هنگامه روسرشه میخواستم برگردم
من:باشع گلم هرجور خودت میدونی ولی با اژانس برو امنیتش بیشتر راحت ترم هس خیالم
بعد از کلی تیکه پاره کردن سوار ماشین شدم به سمت خونه عمه رسیدم بالاخره هووووف
به تیپم نگاه کردم خوب خوبه عینک خرخونی که زده بودم یکم درستش کردم
زنگ در و زدم
شوهرعمه:سلام بفرمایید
من:وااا عشقم دیگه منو نمیشناسی
عمه کیمیا:فرررزاد میدونستم سرم حو اوردی میدونستم
فرزاد:آیسان بیا داخل دخترم کع گند زدی باید جمعش کنی
ماشین برم داخل که ماکان دیدم چمدونمو برداشته
من:وااا زحمتت میشع
ماکان:بیا چشمه اشک مامانمو خشک کن زحمتم نمیشع
من:وااااا به منچع
ماکان:وایی عشقم دیگه منو نمیشناسی
ریسه رفتم لامصب خوب ادامو دراورد
بعد از کلی حرف زدن قانع شد عمه که یهو صدایی خنده چند نفر اومد
پریدم عمو رو بغل کردم
زنعموشیرین:واای دختر چشم سفید ول کن شوهرمو حداقل رهاد بغل میکیردی
رهاد:وااا مامان
مامان:یامان برو من برم گیس وگیس کشی میشه
ازبغل عمو اومدم بیرون
من:سلام زنعمو خوبی
زنعمو:وایی ببخشید آیسان جان
رها:اااا لامصب چه جذاب اتیش سوزوند
من:مرسی خوب اتاق من کدوم واسه وسایلام
رها:عزیزم اتاق من اتاق من نداریم اتاق منو و تو
من:نههههههه
رها:ارررهههه
من:این ماشین اشناهایی شماست؟
زهرا:نه شبیه مال داییه منه اماپلاکش فرق دارع
من:شتت تا پلاک ماشین دایتم حفظی البته باید باشی هرچی نباشه محمد پسرشه
زهرا:کوووفت بیا بریم
وارد خونه شدیم وااا اینکه عمو خسرو منه
من:سلام عمو خسرو
بلند شد خیلی باوقار و اروم بود
مامان زهرا(خاله محیا):خوب دیگه برادرزادتونم که اومدن
زهرا:مامان بیا کارت دارم
رفتن
من:خوبین عموجان
بغلم کرد و کلی قربون صدقم رفت
من:مرسی عمو مرسی
با عمو نشستیم کلی خوش و بش کردیم اخرشم گفت
عمو:تا اخر هفته بیا خونه عمه کیمیا رها و رهاد خوشحال میشن
من:درسته البته باید با مامانیم صحبت کنم
عمو:درست میگی عزیزم حتما هرچی نباشه حق مادری به گردنت داره باهاش حرف بزن خوب من دیگه میرم
بلند شدم تا دم در بدرقه اش کردم
من:زهرا من خسته ام میخوام بخوابم
زهرا:باشه مامانم میره خرید منم میرم باشگاه مامانت تا اون موقع برمیگردع
من:باشع مرسی گلم
روی تخت دراز کشیدم به سه سوت خوابم برد بعد از دوساعت چرت زدن بلند شدم رفتم هال
من:سلام مامانی گلم
مامانی:خوبه خوبه بازهرا میره دور دور بعدم میاد سراغ من نبینمت
من:الهی قربونت بشم ببخشید ول باید یه چیزی بهت بگم
همه چیزارو به مامانی گفتم
مامانی:وایی آیسان چه خوب شد میخواستم بهت یه چیزیی بگم راستش حال مامان هنگامه زیاد خوب نیس کلی کار برای جشن عقد هنگامه روسرشه میخواستم برگردم
من:باشع گلم هرجور خودت میدونی ولی با اژانس برو امنیتش بیشتر راحت ترم هس خیالم
بعد از کلی تیکه پاره کردن سوار ماشین شدم به سمت خونه عمه رسیدم بالاخره هووووف
به تیپم نگاه کردم خوب خوبه عینک خرخونی که زده بودم یکم درستش کردم
زنگ در و زدم
شوهرعمه:سلام بفرمایید
من:وااا عشقم دیگه منو نمیشناسی
عمه کیمیا:فرررزاد میدونستم سرم حو اوردی میدونستم
فرزاد:آیسان بیا داخل دخترم کع گند زدی باید جمعش کنی
ماشین برم داخل که ماکان دیدم چمدونمو برداشته
من:وااا زحمتت میشع
ماکان:بیا چشمه اشک مامانمو خشک کن زحمتم نمیشع
من:وااااا به منچع
ماکان:وایی عشقم دیگه منو نمیشناسی
ریسه رفتم لامصب خوب ادامو دراورد
بعد از کلی حرف زدن قانع شد عمه که یهو صدایی خنده چند نفر اومد
پریدم عمو رو بغل کردم
زنعموشیرین:واای دختر چشم سفید ول کن شوهرمو حداقل رهاد بغل میکیردی
رهاد:وااا مامان
مامان:یامان برو من برم گیس وگیس کشی میشه
ازبغل عمو اومدم بیرون
من:سلام زنعمو خوبی
زنعمو:وایی ببخشید آیسان جان
رها:اااا لامصب چه جذاب اتیش سوزوند
من:مرسی خوب اتاق من کدوم واسه وسایلام
رها:عزیزم اتاق من اتاق من نداریم اتاق منو و تو
من:نههههههه
رها:ارررهههه
۶.۹k
۰۹ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.