ستاره روشن
ادامه پارت اخر
شوگا ویو*
مهمونی تموم شد و از تمام مهمونا خداحافظی کردیم و به خدمتکارا هم چند روز مرخصی دادم وقتی با خرین مهمون هم خداحافظی کردیم سریع درو بستم و به ات گفتم: بهتره ما به کار خودمون برسیم مگه نه پرنسسم ( نیشخند شیطانی ) ات: اوه درسته مستر مین بهتره به کارمون برسیم ( لبخند شیطانی ) ات: رفتم و خودمو چسبوندم به شوگا و دستمو دور گردنش حلقه کردم و بغلش کردم گفتم: خیلی بی تابی؟ اونم دستشو روی کمرم قفل کرد و گفت: خیلی از اون موقع که منو تحریک کردی و به حال خودم ولم کردی خیلی الان بی تابم که حست کنم ات: واقعا معذرت میخوام و محکم تر بغلش کردم اونم دستاشو محکم تر دور کمرم حلقه کرد شوگا: اشکالی نداره بیبی به جاش امشب قراره بهمون خوش بگذره مگه نه ات: هوم...آره( لبخند) و منو براید بغل کرد و برد سمت اتاق و اسمات
شوگا ویو*
مهمونی تموم شد و از تمام مهمونا خداحافظی کردیم و به خدمتکارا هم چند روز مرخصی دادم وقتی با خرین مهمون هم خداحافظی کردیم سریع درو بستم و به ات گفتم: بهتره ما به کار خودمون برسیم مگه نه پرنسسم ( نیشخند شیطانی ) ات: اوه درسته مستر مین بهتره به کارمون برسیم ( لبخند شیطانی ) ات: رفتم و خودمو چسبوندم به شوگا و دستمو دور گردنش حلقه کردم و بغلش کردم گفتم: خیلی بی تابی؟ اونم دستشو روی کمرم قفل کرد و گفت: خیلی از اون موقع که منو تحریک کردی و به حال خودم ولم کردی خیلی الان بی تابم که حست کنم ات: واقعا معذرت میخوام و محکم تر بغلش کردم اونم دستاشو محکم تر دور کمرم حلقه کرد شوگا: اشکالی نداره بیبی به جاش امشب قراره بهمون خوش بگذره مگه نه ات: هوم...آره( لبخند) و منو براید بغل کرد و برد سمت اتاق و اسمات
۷.۷k
۰۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.