ستاره روشن
ستاره روشن: پارت اخر
صبح*
ات: از خواب بیدار شدم رفتم دستشویی و کار های لازم رو انجام دادم لباسمو پوشیدم و شوگا رو صدا کردم ات: شوگا....شوگاااااا....عشقم بیدار شو امروز عروسیه ها اینو که گفتم سریع بیدار شد شوگا: اوفففف...ساعت چنده؟ ات:۱۱ شوگا: اوکی لباسمو عوض کردم و شوگا رفت آرایشگاه و میکاپرا اومدن و شروع کردن به آرایش کردن
فلش بک به ساعت ۷*خیلی استرس داشتم
داشتم با اعضا حرف میزدم که صدای کفش های یکی توجه منو به خوش جلب کرد رومو برگردوندم و چیزی که دیدم رو باور نمیکردم
ات چقدر خوشگل شده بود مثل فرشته ها بود کم کم میرفتم جلو و ات هم متوجه این شد که من دارم میبینمشوقتی بهم رسیدیم خیلی از دور خوشگل تر بود انگار ستاره های روشن دورش بودن و ات رو زیبا تر میکردن نمیتونستم چشم ازش بر دارم شوگا: خیلی خوشگل شدی پرنسسم ( با ذوق و خنده) ات: تو هم خیلی خوشگل شدی پرنس ( خنده و ذوق ) شوگا: آماده ای ات: بله مستر خلاصه جشن تموم شد و رقصیدن و شادی کردن و رسیدیم به جایی که همه منتظر بودین ( چقدر تو نقش راوی بودنم فرو رفتم😂😂😂)
صبح*
ات: از خواب بیدار شدم رفتم دستشویی و کار های لازم رو انجام دادم لباسمو پوشیدم و شوگا رو صدا کردم ات: شوگا....شوگاااااا....عشقم بیدار شو امروز عروسیه ها اینو که گفتم سریع بیدار شد شوگا: اوفففف...ساعت چنده؟ ات:۱۱ شوگا: اوکی لباسمو عوض کردم و شوگا رفت آرایشگاه و میکاپرا اومدن و شروع کردن به آرایش کردن
فلش بک به ساعت ۷*خیلی استرس داشتم
داشتم با اعضا حرف میزدم که صدای کفش های یکی توجه منو به خوش جلب کرد رومو برگردوندم و چیزی که دیدم رو باور نمیکردم
ات چقدر خوشگل شده بود مثل فرشته ها بود کم کم میرفتم جلو و ات هم متوجه این شد که من دارم میبینمشوقتی بهم رسیدیم خیلی از دور خوشگل تر بود انگار ستاره های روشن دورش بودن و ات رو زیبا تر میکردن نمیتونستم چشم ازش بر دارم شوگا: خیلی خوشگل شدی پرنسسم ( با ذوق و خنده) ات: تو هم خیلی خوشگل شدی پرنس ( خنده و ذوق ) شوگا: آماده ای ات: بله مستر خلاصه جشن تموم شد و رقصیدن و شادی کردن و رسیدیم به جایی که همه منتظر بودین ( چقدر تو نقش راوی بودنم فرو رفتم😂😂😂)
۵.۲k
۰۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.