رضا
#رضا
صبح از خواب بیدار شدم...
خیلی خوابیده بودم
تقریبا از دیروز....
رفتم یه دوش گرفتم و خواستم مهراب بیدار کنم ک دیدم نیست...
_الو مهراب؟
+جانم رضا
_کجایی نیستی؟
+بابا دنیا یکم حالش بهتر شده پانیذ بهم زنگ زد واسش چند تا نسخه دارو بخرم خوب خوابیدی؟
نخواستم بیدارت کنم
_خب چرا بیدارم نکردی؟
+اجازه ملاقات نمیدن ک
_خب باشه تو خونه نون نیست داری میا یه سر برو نونوایی چن تا نون بخر
بعد از ظهر میریم دیگه؟
+چشم داداش اره اره میام الان
#پانیذ
با این حال ک دنیا حالش یکم بهتر شد یه چرت خیلی کوتاهی زدم ک سرحال شم
_جان مهراب؟
+پانی بیا بیرون داروهارو بگیر قربونت
_باشه باشه الان میام
رفتم سمته جلوی در ک دیدم مهراب اشاره میکنه بیام تو ماشین
_جان مهراب؟
+خوبی فداتشم
_مرسی بهترم تو چی
+خوبم میخاستم یچی بگم بت
_خب بگو
+اع ببین
یچی میگم شک نکن
ولی همدستای علی هنوز پیگیرن تو رو خدا مراقبت کن
_کجان؟
+جلوی در
زیاد بهش فک نکن کاری نمیتونن کنن ولی در کل مراقب باش
_چشم
+بعد از ظهرم منو رضا میایم تو برو خونه استراحت کنن.
ادامه دارد..
صبح از خواب بیدار شدم...
خیلی خوابیده بودم
تقریبا از دیروز....
رفتم یه دوش گرفتم و خواستم مهراب بیدار کنم ک دیدم نیست...
_الو مهراب؟
+جانم رضا
_کجایی نیستی؟
+بابا دنیا یکم حالش بهتر شده پانیذ بهم زنگ زد واسش چند تا نسخه دارو بخرم خوب خوابیدی؟
نخواستم بیدارت کنم
_خب چرا بیدارم نکردی؟
+اجازه ملاقات نمیدن ک
_خب باشه تو خونه نون نیست داری میا یه سر برو نونوایی چن تا نون بخر
بعد از ظهر میریم دیگه؟
+چشم داداش اره اره میام الان
#پانیذ
با این حال ک دنیا حالش یکم بهتر شد یه چرت خیلی کوتاهی زدم ک سرحال شم
_جان مهراب؟
+پانی بیا بیرون داروهارو بگیر قربونت
_باشه باشه الان میام
رفتم سمته جلوی در ک دیدم مهراب اشاره میکنه بیام تو ماشین
_جان مهراب؟
+خوبی فداتشم
_مرسی بهترم تو چی
+خوبم میخاستم یچی بگم بت
_خب بگو
+اع ببین
یچی میگم شک نکن
ولی همدستای علی هنوز پیگیرن تو رو خدا مراقبت کن
_کجان؟
+جلوی در
زیاد بهش فک نکن کاری نمیتونن کنن ولی در کل مراقب باش
_چشم
+بعد از ظهرم منو رضا میایم تو برو خونه استراحت کنن.
ادامه دارد..
۷.۴k
۲۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.