ᎮᎪᎡᎢ 20 عشق دردناک
ᎮᎪᎡᎢ 20 عشقدردناک
ویو ات
بعد از نیم ساعت توی وان خوابم بر ......دوباره همون خواب دیشب.....همون...لحظه نحس داشت تکرار می شد میدیدم ک چطور مامانم داره جون میده.....قلبم محکم تر از این نمیکوبید......اون گاراژ..... همیشه.....
(مامان ات و با # نشون میدم)
#ولم کن...عوضیییی......
نگاهمو ب دخترک بیچاره و پریشونم دادم ک از ترس روی زمین نشسته.....همراه با اشک و درد از بدنش خون میچکید......دیدنش تو این وضع......من...چرا نمیتونم کاری کنم.....دخترکم.... دلم برای بافتن موهایت....نوازش..گونه های همیشه سرخت تنگ شده......برای...لبخندهای از ته دلت.....قافل از ضربات شلاق مرد با لبخندی بی جون دخترکم نگاه میکردم......اون چشمان....فقط در تو وجود دارد....تیلههایی....به رنگ یشم سبز.....از چشمانش دردش را میفهمیدم......ولی سرنوشت بی رحم است......دیگر جانی برایم نمانده...... هر لحظه چشمانم بسته تر میشد......
#کوچولوی من....تو باید قوی باشی.....و مثل من....عاشق نشوی....من همیشه در قلبتو خواهم بود....بهم...قول بده هیچ وقت گریه نکنی و همیشه بخندی.....سرنوشت تلخ بود پس تو بعد....از من شیرینش کن
(پدر ات با _ نشون میدم)
_اون نیازی ب مزخرفات ی ه/ر/زه نداره....اون الان عروسک منه....بای. ب باباییش کمک کنه و بدنشو در اختار کسی ک من میگم بده تا از این وضع دراییم.....
#ای...بی شرف چطور دلت میاد با دختر 15ساله من مثل اون ج/ن/ده ها رفتار کنی(بی جون و گریه
ات:ما...ما..ن..ن کمک...م...کن(گریه و درد
ات:ما..مان...ن منو با خودت ببر من..و تنها نزار(با داد و گریه
ات:من...م...ن
_خفه شو من الان ب تو نیاز دارم....نگران نباش وقتی کارم باهات تموم شد....وقتی با استفاده از تو از بدهکارام خلاص شدم خودم میفرستمت ب جایی ک تعلق داری...(داد و عصبی
ویو ات
بعد از نیم ساعت توی وان خوابم بر ......دوباره همون خواب دیشب.....همون...لحظه نحس داشت تکرار می شد میدیدم ک چطور مامانم داره جون میده.....قلبم محکم تر از این نمیکوبید......اون گاراژ..... همیشه.....
(مامان ات و با # نشون میدم)
#ولم کن...عوضیییی......
نگاهمو ب دخترک بیچاره و پریشونم دادم ک از ترس روی زمین نشسته.....همراه با اشک و درد از بدنش خون میچکید......دیدنش تو این وضع......من...چرا نمیتونم کاری کنم.....دخترکم.... دلم برای بافتن موهایت....نوازش..گونه های همیشه سرخت تنگ شده......برای...لبخندهای از ته دلت.....قافل از ضربات شلاق مرد با لبخندی بی جون دخترکم نگاه میکردم......اون چشمان....فقط در تو وجود دارد....تیلههایی....به رنگ یشم سبز.....از چشمانش دردش را میفهمیدم......ولی سرنوشت بی رحم است......دیگر جانی برایم نمانده...... هر لحظه چشمانم بسته تر میشد......
#کوچولوی من....تو باید قوی باشی.....و مثل من....عاشق نشوی....من همیشه در قلبتو خواهم بود....بهم...قول بده هیچ وقت گریه نکنی و همیشه بخندی.....سرنوشت تلخ بود پس تو بعد....از من شیرینش کن
(پدر ات با _ نشون میدم)
_اون نیازی ب مزخرفات ی ه/ر/زه نداره....اون الان عروسک منه....بای. ب باباییش کمک کنه و بدنشو در اختار کسی ک من میگم بده تا از این وضع دراییم.....
#ای...بی شرف چطور دلت میاد با دختر 15ساله من مثل اون ج/ن/ده ها رفتار کنی(بی جون و گریه
ات:ما...ما..ن..ن کمک...م...کن(گریه و درد
ات:ما..مان...ن منو با خودت ببر من..و تنها نزار(با داد و گریه
ات:من...م...ن
_خفه شو من الان ب تو نیاز دارم....نگران نباش وقتی کارم باهات تموم شد....وقتی با استفاده از تو از بدهکارام خلاص شدم خودم میفرستمت ب جایی ک تعلق داری...(داد و عصبی
۴.۰k
۰۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.