ᎮᎪᎡᎢ 22 عشق دردناک
ᎮᎪᎡᎢ 22 عشقدردناک
(پدربزرگ ات= جانگ)
ویو ات
با شنیدن این حرفا.....خشکم زده بود یعنی چی از کجا فهمیده من ب هیچکس هیچی نگفتم....
ات:ولی..م...ن.من
جانگ : بایدم تعجب کنی....
ات:از کجا فهمیدین(بی تفاوتو سرد )
جانگ: اون دختره....خیلی مقاومت کرد ولی دربرابر شکنجه ها.....
ات:بورا؟؟؟ باهاش چیکار کردین(داد
جانگ:مقصر تویی ن من....اجوما بهم گفته بود ک داخل خواب حرف میزنی....و اون قضیه دیشب....جناب جونگ خیلی کمک کرد....اگ اون بهم نمیگفت معلوم نبود چه بلایی سر خودت میاوردی...
با شنیدن این حرفا پاهام سست شدن و قدرت وایسادنمو از دست دادم قلبم شروع کرد به تیر کشیدن خواستم ک پنهانش کنم ولی اونقد درد میکرد......نمیتونستم نفس بکشم ک افتادم و با ی دست ب قفسه س.ینم فشار میاوردم....انگار ک دوباره....توی افکارم بودم که اون مرد اومد جلو روی زانوش نشستو با دستش چونمو بالا آورد با چشای اشکی بهش زل زده بودم......دستشو بالا آورد و اشکامو پاک کرد
جانگ:تو درست مثل مادرتی.... ولی نمیزارم دچار سرنوشتش بشی....حتی اگ از من متنفر باشی...بهت اجازه نمیدم هر کاری دلت میخواد کنی......الان حالت خوب نیست بهتره استراحت کنی شب باید جایی بریم ولی فک نکن تنبیهتو یادم رفته.....خودتو آماده کن
(پدربزرگ ات= جانگ)
ویو ات
با شنیدن این حرفا.....خشکم زده بود یعنی چی از کجا فهمیده من ب هیچکس هیچی نگفتم....
ات:ولی..م...ن.من
جانگ : بایدم تعجب کنی....
ات:از کجا فهمیدین(بی تفاوتو سرد )
جانگ: اون دختره....خیلی مقاومت کرد ولی دربرابر شکنجه ها.....
ات:بورا؟؟؟ باهاش چیکار کردین(داد
جانگ:مقصر تویی ن من....اجوما بهم گفته بود ک داخل خواب حرف میزنی....و اون قضیه دیشب....جناب جونگ خیلی کمک کرد....اگ اون بهم نمیگفت معلوم نبود چه بلایی سر خودت میاوردی...
با شنیدن این حرفا پاهام سست شدن و قدرت وایسادنمو از دست دادم قلبم شروع کرد به تیر کشیدن خواستم ک پنهانش کنم ولی اونقد درد میکرد......نمیتونستم نفس بکشم ک افتادم و با ی دست ب قفسه س.ینم فشار میاوردم....انگار ک دوباره....توی افکارم بودم که اون مرد اومد جلو روی زانوش نشستو با دستش چونمو بالا آورد با چشای اشکی بهش زل زده بودم......دستشو بالا آورد و اشکامو پاک کرد
جانگ:تو درست مثل مادرتی.... ولی نمیزارم دچار سرنوشتش بشی....حتی اگ از من متنفر باشی...بهت اجازه نمیدم هر کاری دلت میخواد کنی......الان حالت خوب نیست بهتره استراحت کنی شب باید جایی بریم ولی فک نکن تنبیهتو یادم رفته.....خودتو آماده کن
۲.۷k
۰۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.