قسمت دوم پارت6💔Angel wings💔پارت 6
از ماشین پیدا شدم و همراه با کسانی ک کاگیاما و هیناتا رو میبردن ب راه افتادم........هردوی آن هارا داخل یک اتاق بردند و من هم به داخل اتاق رفتمو رویی صندلی کنار کاگیاما نشستم و با دقت به لوله ی انتقال خ^45ون که به دست کاگیاما متصل میکردند نگاه میکردم......دکتر وارد اتاق شد و با پرستار ها حرف زد و گفت : خانم میخوایم بخ&^%4یه بزنیم واقعا میخواید تماشا کنید؟.......گفتم:بله میخوام ببینم من تنهاشون نمیزارم ..........و دکتر کارش رو شروع کرد و منم تماشا میکردم و اعتراف میکنم اولش چندشم شد ولی بعدش عادت کردم........20 دقیقه گذشت و کار دکتر تمام شد ......گفتم:حالشون خوب میشه ؟ کی میتونن برن؟.......دکتر:فعلا نمیتونم دقیق حرفی بزنم .........و از اتاق بیرون رفت....همان زمان تلفنم زنگ خورد ....مربی اوکای بود ....... صبر کنننننننن من بهشون نگفتم اومدیم بیمارستانننن دم رودخونه آیجینن حتمااااااا.........سریع جواب دادم و گفتم :الو مربی؟ ........هلن کجاییین......مربی من اومدم بیمارستان.....چرا زودتر نگفتی الان خودمون رو میرسونیم ............و قطع کرد.....اون یکی دست کاگیاما رو گرفتم و گفتم:خوب میشی بهم اعتماد کن............که در اتاق باز شد و اوییکاوا اومد داخل.......گفت:حالشون چطوره؟...........گفتم :بهترن .......گفت:خداروشکر.........گفتم:بهتره بری........گفت:چرا قرار بود امشب رو با هم بگذرونیم............گفتم:نه امشب نمیشه.........گفت:یعنی تو بیشتر به اونا اهمیت میدی نه؟.......گفتم:چون حالشون بده و کسی رو ندارن.......اوییکاوا با بیمیلی گفت :این گوشی هیناتا رو زمین بود آوردمش اگ میخوای ب خانوادش بگو .........گفتم:ممنون و برو لطفا......گفت:اه باشه خداحافظ..........و از اتاق بیرون رفت .... گوشی هیناتا رو برداشتم و قسمت شماره هارو با دقت نگاه کردم و شماره خونشون رو گیر آوردم چند بار از خونه باهاش تماس گرفتن..........به شماره زنگ زدم و منتظر شدم .........یک نفر تلفن رو برداشت.: سلام داداشی خوبی؟.....فهمیدم خواهر کوچیکشه....گفتم:سلام خانم کوچولو خوبی>؟.......تو که داداشی نیستی داداشی کجاست؟.....میتونی گوشی رو بدی مادرت ؟ یا پدرت؟........داداشی هست؟......گفتم:اره اره هست.....باشه .......سلام بفرمایید......گفتم سلام خانم شویو ......شما؟........من دوست هیناتا هستم..........هیناتا کجاست ؟ ........راستش مثل اینکه موقع دوچرخه سواری با دوستش آسیب دیده و ما بیمارستانیم........چی گفتید بیمارستانننن حالش چطورررررره؟........خوبه نگران نباشید .....من شیفت شب دارم نمیتونم بیام پیشش وای خدا.........خانم نگران نباشید من تا خود صبح پیششون میمونم کسی منتظر من نیست که برم خونه ............ممنونم خانم؟ .........هلن هستم ......ممنون هلن عزیزم......خواهش میکنم خدانگهدار...........وقتی قطع کردم دستم رو روی دست کاگیاما گذاشتم و به سمت پایینخم شدم و سرم رو روی سین)*8ش گذاشتم و پتو رو بالا تر کشیدم.......همون لحظه در باز شد و تمام تیم ریختن تو اتاق و من رو در اون وضعیت دیدن ............
۲۶.۵k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.