شراب سرخ پارت ۴۳
شراب سرخ پارت ۴۳
#red_wine #red_wine🍷
خشمی به من رجوع کرد که گفتن نداشت ، خون جلوی چشمانم را گرفته بود حتی اگر همین الان او را میکشتم تعجب نمیکردم.
حوله تن پوشش را گرفتم و از تنش کشیدم و جیغ کشیدم:چطوره یک میله بیارم واست این وسط واسش رقص میله هم بری تو که اینقدر مشتاقی یکی توت باشه چرا معطلی همینطوری برو بیرون خودتو در اختیار ملت بزار ...
یک دفعه جنی خودش را روی تخت پرت کرد و دستش را روی گونهاش گذاشت و شروع به گریه کردن کرد...
متعجب به او و رفتارش چشم دوختم، اون دیوانه بود؟
چه غلطی میکرد؟
_تو دیوونه ای...این این چه کار...
+ اینجا چه خبره!
با صدای داد کیم در جا خشکم زد..
تازه بو برده بودم این رفتار جنی چه هدفی پشتش پنهان شده بود!
فیلمش بود..خودش را به موش مردگی زده بود تا مرا مقصر جلوه دهد..
کیم از پشت سرم کنار امد ، خواستم از خودم دفاع کنم که جنی دهنش را باز کرد و با وقاحت تمام گفت:اون منو کتک زد کیم.. وقتی دید دارم برای مهمونی اماده میشم اومد و منو کتک زد! بهم گفت حق ندارم با تو به این مهمونی بیام..
و شروع به گریه کردن کرد..
بهت زده به او خیره شدم دهانم از این همه دروغ هایی که سرهم کرده بود باز ماند .. عجب مار هفت خطی بود!
به سمت تهیونگ برگشتم تا برایش توضیح بدم اما بی آنکه بهم مهلت برای توضیح دادن اوضاع بدهد ، مچم را اسیر دستان پر قدرتش کرد و من را همراه خودش به بیرون از اتاق جنی کشید..
_آخ تهیونگ دستم..
اهمیتی به من و دردم نداد و درون اتاق خودمان هلم داد و در را پشت سرش کلید کرد..
چرا هر دفعه اینطوری وحشی میشد!
تهیونگ از شدت اعصبانیت تخت سینهاش بالا و پایین میرفت و صورتش رو به سرخی میرفت.. یکدفعه سرم داد زد:صد دفعه بهت گفتم از جنی دور بمون..صد دفعه بهت گفتم کاری به کارش نداشته باش چرا گوش نمیدی.
دادش رعشهای به وجودم انداخت..
_من...من کاری باهاش نکردم تهیونگ...بخدا خودش..
نگذاشت حرفی بزنم و دستی با غضب به صورتش کشید: تو داری سر هیچی تو این خونه جدال درست میکنی ا.ت ، محض رضای خدا اروم بگیر..بخاطر خدا آروم بگیر..چرا بهش سیلی زدی
_تو حرف منو باور میکنی یا اون هرزه رو ؟ اگه حتی حرف منو باور نداری میتونی بری پایین و از اون دوتا زنی براش اجاره کردی تا به خانم برسن بپرسی...اصلا بگو ببینم چرا من از این مهمونی بی خبرم؟ چرا تهیونگ؟
+بحث ما الان این نیست ا.ت..
_اما من میخوام راجب این مسئله بحث کنم!
#red_wine #red_wine🍷
خشمی به من رجوع کرد که گفتن نداشت ، خون جلوی چشمانم را گرفته بود حتی اگر همین الان او را میکشتم تعجب نمیکردم.
حوله تن پوشش را گرفتم و از تنش کشیدم و جیغ کشیدم:چطوره یک میله بیارم واست این وسط واسش رقص میله هم بری تو که اینقدر مشتاقی یکی توت باشه چرا معطلی همینطوری برو بیرون خودتو در اختیار ملت بزار ...
یک دفعه جنی خودش را روی تخت پرت کرد و دستش را روی گونهاش گذاشت و شروع به گریه کردن کرد...
متعجب به او و رفتارش چشم دوختم، اون دیوانه بود؟
چه غلطی میکرد؟
_تو دیوونه ای...این این چه کار...
+ اینجا چه خبره!
با صدای داد کیم در جا خشکم زد..
تازه بو برده بودم این رفتار جنی چه هدفی پشتش پنهان شده بود!
فیلمش بود..خودش را به موش مردگی زده بود تا مرا مقصر جلوه دهد..
کیم از پشت سرم کنار امد ، خواستم از خودم دفاع کنم که جنی دهنش را باز کرد و با وقاحت تمام گفت:اون منو کتک زد کیم.. وقتی دید دارم برای مهمونی اماده میشم اومد و منو کتک زد! بهم گفت حق ندارم با تو به این مهمونی بیام..
و شروع به گریه کردن کرد..
بهت زده به او خیره شدم دهانم از این همه دروغ هایی که سرهم کرده بود باز ماند .. عجب مار هفت خطی بود!
به سمت تهیونگ برگشتم تا برایش توضیح بدم اما بی آنکه بهم مهلت برای توضیح دادن اوضاع بدهد ، مچم را اسیر دستان پر قدرتش کرد و من را همراه خودش به بیرون از اتاق جنی کشید..
_آخ تهیونگ دستم..
اهمیتی به من و دردم نداد و درون اتاق خودمان هلم داد و در را پشت سرش کلید کرد..
چرا هر دفعه اینطوری وحشی میشد!
تهیونگ از شدت اعصبانیت تخت سینهاش بالا و پایین میرفت و صورتش رو به سرخی میرفت.. یکدفعه سرم داد زد:صد دفعه بهت گفتم از جنی دور بمون..صد دفعه بهت گفتم کاری به کارش نداشته باش چرا گوش نمیدی.
دادش رعشهای به وجودم انداخت..
_من...من کاری باهاش نکردم تهیونگ...بخدا خودش..
نگذاشت حرفی بزنم و دستی با غضب به صورتش کشید: تو داری سر هیچی تو این خونه جدال درست میکنی ا.ت ، محض رضای خدا اروم بگیر..بخاطر خدا آروم بگیر..چرا بهش سیلی زدی
_تو حرف منو باور میکنی یا اون هرزه رو ؟ اگه حتی حرف منو باور نداری میتونی بری پایین و از اون دوتا زنی براش اجاره کردی تا به خانم برسن بپرسی...اصلا بگو ببینم چرا من از این مهمونی بی خبرم؟ چرا تهیونگ؟
+بحث ما الان این نیست ا.ت..
_اما من میخوام راجب این مسئله بحث کنم!
۹۶۸
۰۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.