شراب سرخ پارت ۴۲ ادامه
شراب سرخ پارت ۴۲ ادامه
#red_wine🍷
یک شومیز سفید رنگ ساده و با دامن چین چین که تا وسط های رون پایم بود را تن زدم و پایین رفتم..
داشتم سمت آشپزخانه میرفتم اما با صدا های نامفهومی که از اتاق جنی می آمد شوکه شدم:ایییییی...یواش...اوووف سوختم..
امکان نداشت!! تهیونگ گفته بود هیچ وقت به من خیانت نمیکند اما الان این صدا ها اونم از اتاق جنی...چه معنیای میداد.
به سمت اتاقش پا تند کردم و در اتاقش را محکم هل دادم که جنی و دو خانمی که بالای سرش داشتن موهایش را بابلیس میکشیدن از جا پریدن..
خودم هم با دیدن آن دو زن جا خوردم:ببخشید شما؟
جنی چشمانش را چپی کرد و گفت:به تو فضولیش نیومده؟
و بعد نگاهی به سر تا پایم انداخت و پرسید:نکنه قراره اینطوری بیای؟
چشمانم را برایش ریز کردم و جلو رفتم :چه مهمونیای؟
دو زن کنار رفتن و گذاشتن جنی از جایش بلند شود، کمی قدش از من بلند تر بود برای همین سرم را بالا گرفتم و با جسارت به چشمان بی پروایش خیره شدم:اگه تو در جریان نیستی یعنی کیم نخواسته تو بدونی یا شاید هم نمیخواسته با تو به این مهمونی بره..
از خشم پلک چشمک چپم پرید: من شان کیم رو پایین میارم یا تو که خواستی مثل یک هرزه خودتو بهش قالب کنی؟
جنی با غرور گفت:با من درست حرف بزن..
پوزخندی که از کیم یاد گرفته بودم را نثارش کردم: درست رفتار نمیکنی که درست باهات حرف بزنم، فکر کردی چی؟ کیم رو اغوا کنی و تا روی تختت بکشونیش و بعد دوباره حاملت کنه و توهم دوباره بچتو رها کنی بری؟
جنی خونسرد لب زد:دقیقا همین فکرو با خودم کردم اما ینسری اومدم که بمونم ، کاری میکنم که کیم خودش از در این خونه شوتت کنه بیرون..
دستش را به حوله تن پوشش رساند و گرهاش را باز کرد و تن برهنهاش که فقط با لباس زیر ست قرمز پوشیده شده بود را به نمایش گذاشت:میبینی حتی این ستم برای کیم پوشیدم تا دوباره اغواش کنم اینسری باهاش کاری میکنم که خودش بیاد سمتم خودش وحشیانه لباسامو تو تنم پاره کنه و خشن توم....
او داشت از رابطه های قبلش با تهیونگ میگفت او داشت میگفت قبل تو کیم درون من بوده او میخواست دوباره جای پایش را در این خانه محکم کند..
#red_wine🍷
یک شومیز سفید رنگ ساده و با دامن چین چین که تا وسط های رون پایم بود را تن زدم و پایین رفتم..
داشتم سمت آشپزخانه میرفتم اما با صدا های نامفهومی که از اتاق جنی می آمد شوکه شدم:ایییییی...یواش...اوووف سوختم..
امکان نداشت!! تهیونگ گفته بود هیچ وقت به من خیانت نمیکند اما الان این صدا ها اونم از اتاق جنی...چه معنیای میداد.
به سمت اتاقش پا تند کردم و در اتاقش را محکم هل دادم که جنی و دو خانمی که بالای سرش داشتن موهایش را بابلیس میکشیدن از جا پریدن..
خودم هم با دیدن آن دو زن جا خوردم:ببخشید شما؟
جنی چشمانش را چپی کرد و گفت:به تو فضولیش نیومده؟
و بعد نگاهی به سر تا پایم انداخت و پرسید:نکنه قراره اینطوری بیای؟
چشمانم را برایش ریز کردم و جلو رفتم :چه مهمونیای؟
دو زن کنار رفتن و گذاشتن جنی از جایش بلند شود، کمی قدش از من بلند تر بود برای همین سرم را بالا گرفتم و با جسارت به چشمان بی پروایش خیره شدم:اگه تو در جریان نیستی یعنی کیم نخواسته تو بدونی یا شاید هم نمیخواسته با تو به این مهمونی بره..
از خشم پلک چشمک چپم پرید: من شان کیم رو پایین میارم یا تو که خواستی مثل یک هرزه خودتو بهش قالب کنی؟
جنی با غرور گفت:با من درست حرف بزن..
پوزخندی که از کیم یاد گرفته بودم را نثارش کردم: درست رفتار نمیکنی که درست باهات حرف بزنم، فکر کردی چی؟ کیم رو اغوا کنی و تا روی تختت بکشونیش و بعد دوباره حاملت کنه و توهم دوباره بچتو رها کنی بری؟
جنی خونسرد لب زد:دقیقا همین فکرو با خودم کردم اما ینسری اومدم که بمونم ، کاری میکنم که کیم خودش از در این خونه شوتت کنه بیرون..
دستش را به حوله تن پوشش رساند و گرهاش را باز کرد و تن برهنهاش که فقط با لباس زیر ست قرمز پوشیده شده بود را به نمایش گذاشت:میبینی حتی این ستم برای کیم پوشیدم تا دوباره اغواش کنم اینسری باهاش کاری میکنم که خودش بیاد سمتم خودش وحشیانه لباسامو تو تنم پاره کنه و خشن توم....
او داشت از رابطه های قبلش با تهیونگ میگفت او داشت میگفت قبل تو کیم درون من بوده او میخواست دوباره جای پایش را در این خانه محکم کند..
۱.۳k
۰۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.