اسم عشق یک مافیا
اسم عشق یک مافیا
پارت ۴۶
ویو رونا: واقعا جونگ کوک چرا اینجوری میکنه مگه عاشقم نیست مگه دوسم
نداره چرا منو زد......من واقعا از اخلاقش داشت بدم میومد......چرا یک دقیقه
خوب یک دقیقه بد اگه اجازه می داد حس من بهش پایدار می موند....من موندم
چیکار کنم.....خودم تسلیم قلبم کنم.......یا مغزم...... شاید مغزم چون جونگ کوک
دوست من کشت اون من اذیت می کنه...... افکارم مثل اقیانوس خروشان شده
بود که با صدای یک نفر مثل دریای صاف افکارم شد
جونگ کوک: رونا عزیزم معزرت می خوام
رونا: مهم نیست...... لطفاً من برسون دانشکده ( سرد )
جونگ کوک: رونا چرا اینقدر سرد شدی
رونا: لطفاً بریم
جونگ کوک: رونا تا وقتی.....من نبخشی جایی نمی ریم
رونا: چی داری میگی.....مگه بار اولت دست روم بلند کردی....تو همیشه حرصت سر
من خالی می کنی ( بغض)
جونگ کوک:
رونا محکم بغلش کرد و دستش آروم روی موهای رونا می کشید در گوشه رونا
زمزمه کرد
جونگ کوک: من بخاطر تو هر کاری می کنم..... ببخشید دست روت بلند کردم
ولی این باعث نمیشه من تو رو آزاد بزارم من عاشقتم جونمم برات می دم
ولی.... فقط کافیه تو رو با یکی دیگه ببینم همه رو به آتیش می کشم......شاید
اگه بدونی من کیم بترسی یا تعجب کنی پس بهتر ندونی
ویو رونا: وقتی بغلم کرد حس خوبی بهم دست داد.....با خودم گفتم....تنها کسی
که راحت می تونم داخل آغوشش گم شم .... ولی.... وقتی شروع کرد حرف زدن
اولاش خوب بود... ولی یهو ترسناک شد سرم بلند کردم نگاهی بهش کردم که
داخل چشماش هم احساسات دیدم هم نگرانی با ترسی که یهو وجودم گرفت
گفتم
رونا: ........................
پارت ۴۶
ویو رونا: واقعا جونگ کوک چرا اینجوری میکنه مگه عاشقم نیست مگه دوسم
نداره چرا منو زد......من واقعا از اخلاقش داشت بدم میومد......چرا یک دقیقه
خوب یک دقیقه بد اگه اجازه می داد حس من بهش پایدار می موند....من موندم
چیکار کنم.....خودم تسلیم قلبم کنم.......یا مغزم...... شاید مغزم چون جونگ کوک
دوست من کشت اون من اذیت می کنه...... افکارم مثل اقیانوس خروشان شده
بود که با صدای یک نفر مثل دریای صاف افکارم شد
جونگ کوک: رونا عزیزم معزرت می خوام
رونا: مهم نیست...... لطفاً من برسون دانشکده ( سرد )
جونگ کوک: رونا چرا اینقدر سرد شدی
رونا: لطفاً بریم
جونگ کوک: رونا تا وقتی.....من نبخشی جایی نمی ریم
رونا: چی داری میگی.....مگه بار اولت دست روم بلند کردی....تو همیشه حرصت سر
من خالی می کنی ( بغض)
جونگ کوک:
رونا محکم بغلش کرد و دستش آروم روی موهای رونا می کشید در گوشه رونا
زمزمه کرد
جونگ کوک: من بخاطر تو هر کاری می کنم..... ببخشید دست روت بلند کردم
ولی این باعث نمیشه من تو رو آزاد بزارم من عاشقتم جونمم برات می دم
ولی.... فقط کافیه تو رو با یکی دیگه ببینم همه رو به آتیش می کشم......شاید
اگه بدونی من کیم بترسی یا تعجب کنی پس بهتر ندونی
ویو رونا: وقتی بغلم کرد حس خوبی بهم دست داد.....با خودم گفتم....تنها کسی
که راحت می تونم داخل آغوشش گم شم .... ولی.... وقتی شروع کرد حرف زدن
اولاش خوب بود... ولی یهو ترسناک شد سرم بلند کردم نگاهی بهش کردم که
داخل چشماش هم احساسات دیدم هم نگرانی با ترسی که یهو وجودم گرفت
گفتم
رونا: ........................
- ۱۱.۸k
- ۰۹ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط