tough love part49 🗝️🪦⛓️🫦
tough love part49 🗝️🪦⛓️🫦
از زبان ات
یدفه دیدم کیک از دستش افتاد زمین لبخندش محو شد بعد دوباره لبخند رو لباش نشست (منظور لبخند عصبی لبخندی که باور نمیکنه همچین اتفاقی افتاده)
مامان بزرگ➖: این غیر ممکنه مگه نه
داری شوخی میکنید نه درسته؟ آخه... چطور... چطور ممکنه یعنی چی؟!...
➕: من متأسفم... (قدم ها به عقب)
متأسفم اما این تنها راه حله... لطفاً منو ببخشید اما... اما مجبورم (برگشتم و با سرعت برق و باد دویدم از پله ها بالا رفتم تو اتاقم که صدای جیغ مامانم از پایین تو کل عمارت پیچید
از زبان ات
مامان بزرگ بیچاره ی جونگ کوک تو این دو سال نمی دونست که ات و جونگ کوک از هم طلاق گرفتن و الان جدا زندگی میکنن حتی روحشم خبر نداشت
این خبر از گوششون پنهان بود اما وقتی فهمید به کلی در هم ریخته شد از شوک کیک از دستش افتاد اما باور نکرد که همچین اتفاقی افتاده
ولی وقتی متوجه شد که ات و جونگ کوک واقعاً از هم طلاق گرفتن یه شوک ناگهانی دیگه بهش وارد شد
برای هزارمین دفعه سکته نهایی رو زد و باعث نگرانی های اطرافیانش شد
مامان بزرگ رو با آمبولانس به بیمارستان منتقل کردن و مادر بزرگ هم به کما رفت
جشن تولد جونگ کوک هم با غم روبه رو شد نه جشنی بود نه یه خبر خوش
جونگ کوک نیاز به استراحت و مراقبت های ویژه داشت اما بیشتر از حال خراب خودش نگران عروسی بود که سه روز دیگه برپا میشه
با وجود اینکه دیگه دل کنده بود اما هنوز به برگشتن ات فکر می کرد اگه می تونست میشد آن رو برگردونه یا نه؟ با وجود همه ی این گندایی که تا الان زده این همه ناراحتی و فاجعه به وجود آورده
دیگه کم کم تمامی کارای مراسم عقد انجام شده بود تمامی دعوت نامه ها از قبل فرستاده شده بودن فقط سه روز دیگه مونده
آیا جونگ کوک می تونه ات رو برگردونه؟ ممکنه امکانش وجود داشته باشه؟ مامان بزرگ سکته ی آخرش رو میزنه و میمیره؟ این همچین پایانیه؟
شرط
۹۰ لایک ۱۰۰ کام
از زبان ات
یدفه دیدم کیک از دستش افتاد زمین لبخندش محو شد بعد دوباره لبخند رو لباش نشست (منظور لبخند عصبی لبخندی که باور نمیکنه همچین اتفاقی افتاده)
مامان بزرگ➖: این غیر ممکنه مگه نه
داری شوخی میکنید نه درسته؟ آخه... چطور... چطور ممکنه یعنی چی؟!...
➕: من متأسفم... (قدم ها به عقب)
متأسفم اما این تنها راه حله... لطفاً منو ببخشید اما... اما مجبورم (برگشتم و با سرعت برق و باد دویدم از پله ها بالا رفتم تو اتاقم که صدای جیغ مامانم از پایین تو کل عمارت پیچید
از زبان ات
مامان بزرگ بیچاره ی جونگ کوک تو این دو سال نمی دونست که ات و جونگ کوک از هم طلاق گرفتن و الان جدا زندگی میکنن حتی روحشم خبر نداشت
این خبر از گوششون پنهان بود اما وقتی فهمید به کلی در هم ریخته شد از شوک کیک از دستش افتاد اما باور نکرد که همچین اتفاقی افتاده
ولی وقتی متوجه شد که ات و جونگ کوک واقعاً از هم طلاق گرفتن یه شوک ناگهانی دیگه بهش وارد شد
برای هزارمین دفعه سکته نهایی رو زد و باعث نگرانی های اطرافیانش شد
مامان بزرگ رو با آمبولانس به بیمارستان منتقل کردن و مادر بزرگ هم به کما رفت
جشن تولد جونگ کوک هم با غم روبه رو شد نه جشنی بود نه یه خبر خوش
جونگ کوک نیاز به استراحت و مراقبت های ویژه داشت اما بیشتر از حال خراب خودش نگران عروسی بود که سه روز دیگه برپا میشه
با وجود اینکه دیگه دل کنده بود اما هنوز به برگشتن ات فکر می کرد اگه می تونست میشد آن رو برگردونه یا نه؟ با وجود همه ی این گندایی که تا الان زده این همه ناراحتی و فاجعه به وجود آورده
دیگه کم کم تمامی کارای مراسم عقد انجام شده بود تمامی دعوت نامه ها از قبل فرستاده شده بودن فقط سه روز دیگه مونده
آیا جونگ کوک می تونه ات رو برگردونه؟ ممکنه امکانش وجود داشته باشه؟ مامان بزرگ سکته ی آخرش رو میزنه و میمیره؟ این همچین پایانیه؟
شرط
۹۰ لایک ۱۰۰ کام
۳۵.۵k
۲۷ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.