یون اینجا چخبره
꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂
𝙥𝙖𝙧𝙩²⁰
یون: اینجا چخبره.
ابنو با عصبانیت گفت قبل از اینکه من بخوام چیزی بگم سوهیون سریع گفت: حرفای ناجور میزد مربی حقش بود..
پشت بند این حرفش مین هو که دراز کشیده بود خم شد و دستشو برد جلو دهنش......
دوتا از دندوناش افتاده بودن......
به زور جلو خودمو گرفته بودم نزنم زیره خنده میخندیدم کارم ساخته بود.....
جیک هیچکس در نمیاومد اما یهو صدای خنده ای اومد. اونم کی سوهیون منم که دیگع تحمل نکردم باهاش زدم زیر خنده
یون: بسه دیگه.
ما هم خفه شدیم درجا.
یون: دعوا اونم تو پایگاه اصلا قابل چشم پوشی نیست شما ⁴نفر با من بیاین..
اون دوتا که لنگ زنان داشتن می اومدن رفتیم تو زمین تمرین...
داشت نم نمه بارون میاومد مطمعنم اگه همینطوری پیش بره بارونه شدید تر میشه...
یون: بهتون که گفتم دعوا معوا نداریم اما حالا که دعوا کرین باید تنبیه بشین تا عبرت بشه براتون
یکی ¹²⁰تا شنا سوئدی میزنین....
بدبخت شدیم رفت درسته برا من کاری نداره ولی کل بدنم درد میکرد برا تمرینات صبح و قراربود 2 ساعت استراحت کنیم.....
بیخیال سختیش شدم...
چند لحظه پیش هی تو سرم تکرار میشد که چطوری اون پسره رو اش و لاش کردم وایی قیافه وا رفته اش فقط...
خب بریم شنا هارو بزنیم دیگه ولی میارزید خوب پوزه پسره رو به خاک مالوندم....
و ¹.².³.⁴.⁵.⁶.⁷ با هر سوت یون شنا میزدیم صدای اعتراض پسرا بلند شد....
به غیر از ما ⁴ تا یه چند نفر دیگه هم بودن معلومه اینام کارایی کردن و.........
اصن به من چه منو سننه.....
در همین حالت که ما داشتیم شنا میزدیم بارونه شدید تر شد خدایا کی تموم میشه خیس اب شدیم.....
یون هم اصن راحت رفته بود یه گوشه فذا خودش نشسته بود روی صندلی و هی سوت میزد.....
هی سوت بزن ببین به جا میرسی یعنی نفرینت میکنم سوته بره تو حلقت گیر کنه هربار خواستی چیزی بگی صدا سوته دراد تا صدا تو.....
هعی خدایا اگه نفرین های من میگرفت که تا الان 30 بار دانشگاه با خاک یکسان شده بود....
یهو به خودم اومدم دیدم بیشتر بچه ها روی زمین اش و لاش افتادن و فقط منو سوهیون و یه نفر دیگه هنوز داریم شنا میریم......
که صدای یون اومد..
یون: پاشید همین الان پاشید.
با اون چند نفر بود که ولو شده بودن.
𝙥𝙖𝙧𝙩²⁰
یون: اینجا چخبره.
ابنو با عصبانیت گفت قبل از اینکه من بخوام چیزی بگم سوهیون سریع گفت: حرفای ناجور میزد مربی حقش بود..
پشت بند این حرفش مین هو که دراز کشیده بود خم شد و دستشو برد جلو دهنش......
دوتا از دندوناش افتاده بودن......
به زور جلو خودمو گرفته بودم نزنم زیره خنده میخندیدم کارم ساخته بود.....
جیک هیچکس در نمیاومد اما یهو صدای خنده ای اومد. اونم کی سوهیون منم که دیگع تحمل نکردم باهاش زدم زیر خنده
یون: بسه دیگه.
ما هم خفه شدیم درجا.
یون: دعوا اونم تو پایگاه اصلا قابل چشم پوشی نیست شما ⁴نفر با من بیاین..
اون دوتا که لنگ زنان داشتن می اومدن رفتیم تو زمین تمرین...
داشت نم نمه بارون میاومد مطمعنم اگه همینطوری پیش بره بارونه شدید تر میشه...
یون: بهتون که گفتم دعوا معوا نداریم اما حالا که دعوا کرین باید تنبیه بشین تا عبرت بشه براتون
یکی ¹²⁰تا شنا سوئدی میزنین....
بدبخت شدیم رفت درسته برا من کاری نداره ولی کل بدنم درد میکرد برا تمرینات صبح و قراربود 2 ساعت استراحت کنیم.....
بیخیال سختیش شدم...
چند لحظه پیش هی تو سرم تکرار میشد که چطوری اون پسره رو اش و لاش کردم وایی قیافه وا رفته اش فقط...
خب بریم شنا هارو بزنیم دیگه ولی میارزید خوب پوزه پسره رو به خاک مالوندم....
و ¹.².³.⁴.⁵.⁶.⁷ با هر سوت یون شنا میزدیم صدای اعتراض پسرا بلند شد....
به غیر از ما ⁴ تا یه چند نفر دیگه هم بودن معلومه اینام کارایی کردن و.........
اصن به من چه منو سننه.....
در همین حالت که ما داشتیم شنا میزدیم بارونه شدید تر شد خدایا کی تموم میشه خیس اب شدیم.....
یون هم اصن راحت رفته بود یه گوشه فذا خودش نشسته بود روی صندلی و هی سوت میزد.....
هی سوت بزن ببین به جا میرسی یعنی نفرینت میکنم سوته بره تو حلقت گیر کنه هربار خواستی چیزی بگی صدا سوته دراد تا صدا تو.....
هعی خدایا اگه نفرین های من میگرفت که تا الان 30 بار دانشگاه با خاک یکسان شده بود....
یهو به خودم اومدم دیدم بیشتر بچه ها روی زمین اش و لاش افتادن و فقط منو سوهیون و یه نفر دیگه هنوز داریم شنا میریم......
که صدای یون اومد..
یون: پاشید همین الان پاشید.
با اون چند نفر بود که ولو شده بودن.
- ۳.۱k
- ۳۱ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط