یهو خندش جمع شد و با تعجب گفت منظورت چیه

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂

𝙥𝙖𝙧𝙩²²

یهو خندش جمع شد و با تعجب گفت: منظورت چیه.

من: اسکل حسگر اتاقا برقیه.

یهو شروع با حالت زاری غر غر کردن

سوهیون: آییییی خدا دو دقیقه ارامش خدا لعنتت کنه ا/ت این چی بود گفتی و....

عین پیرزنای⁸⁰ساله داشت غر میزد...

من: آییی سوهیون مرگگگ...... خفه خون بگیر بابا سرم رفت....
عین پیرزنای⁸⁰سله یه ریز داری غر میزنی..

دیدم از سالن سمت چپ داره کمی نور میاد بیشتر دقت کردم

ععععع این که مربی یونه...

از سالن سمت راست هم مربی دنیز داشت می اومد که پسرا هم همراشون بود رسیدن به ما....

که یکی یدونه چراغ قوه دستشونه.

یون داشت با دنیز حرف میزد...

یون: ممکنه فقط فیوز پریده باشه.
دنیز: ممکنه.
یون: بیا سریع بریم ببینیم فیوزه یا کلا قطع شده.
دنیز: باشه بری.

یون: ما میریم فیوز چک کنیم برگردیم
پسرا: باشه

¹⁵ دقیقه بعد

یه ربع بود رفتن بودن واقعا یه فیوز چک کردن انقد طول میکشه

ا/ت: هی سوهیون
سوهیون: بله
ا/ت: بنظرت دیر نکردن
سوهیون: نه بابا تازه یه ربع رفتن الان برمیگردن چیزی نیس
ا/ت: راس میگی

نیم ساعت بعد

نیم ساعت شده بود نیومدن....
.........................................................
⁶⁰تایی شیم ⁴پارت دیگه هم میزارم
دیدگاه ها (۶)

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩²³ا/ت: سوهیون الان نیم ساعته رفتن به نظرت ب...

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩²⁴که زودتر از اون با پا محکم زدم تو شکمش دس...

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩²¹یون: اگه همین الان پا نشین حذف میشید خودت...

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩²⁰ یون: اینجا چخبره. ابنو با عصبانیت گفت قب...

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩 ⁵⁵ا/ت: خون خودم رو ریختم که قسم بخورم هیچو...

مرگ بی پایان پارت ۳۱

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩⁵⁶سوهیون: خودم... خودم دیشب ساعت ³ نیم تو ح...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط