نفرتی که تبدیل به عشق شد
نفرتی که تبدیل به عشق شد
P34
منو روی پاهاش گذاشته جوری که پاهام دو طرف رون های بود
(ویو ا.ت)
همینطور که خودش غذا میخورد برای منم لانه میگرفت
اینکاراش باعث میشد گیج بشم کارای دیشبش
کارای الانش همه ی اینا داره مغزم رو فاسد میکنه
یاد آوری کارای دیشبش باعث سرخی گونه هام میشد و این رنگ عوض کردن جلوش باعث شرم و خجالته
جوری که با چشمای به رنگ شبش بهم نگاه میکنه دوست دارم تا مدت ها بهش نگاه کنم
این مرد داره روانیم میکنه
_عروسک چرا به چیز هایی که گذشته فکر میکنی ؟
از کجا فهمید ؟ نکنه میتونن ذهنم رو بخونه ؟یا آنقدر تابلوام ؟
+م..من
_یعنی دوست داری دوباره برات انجامش بدم ؟؟
+ن..ننهه(قانع و بلند)
_(خنده)
داشت میخندید ولی چهره خندانش به ثانیه نکشید که با چهره خشمگینش عوض شد
دستش رو به دور کمرم پیچیده و منو به خودش نزدیک کرد طوری که بدن هامون بهم دیگه متصل بود
_همیشه یادت باشه که فقط برای من میتونی آنقدر خواستنی باشی ، تو مال منی فقط مال منی
+....
_من دیشب مهر مالکیتم رو روت گذاشتم تو الان محکومیت به مال من بودن فهمیدی؟
نمیدونستم وی باید بگم جوری که مالکانه بهم نگاه میکرد زبونم رو بند می آورد
_فهمیدی؟(بلندتر)
+ب..بله
_افرین
بعد از گفتن حرفش میخواستم از روی پاهاش بلند بشم ولی کمرم رو گرفت و محکم نشوندم سر جام
روی چیز سفتی قرار گرفتم اذیت بودم خودم رو تموم دادم که با ناله های شخصی مواجه شدم
اربابی که سرش رو به صندلی تکیه داده بود ناله میکرد
_برات ..بس ....نبود ؟
P34
منو روی پاهاش گذاشته جوری که پاهام دو طرف رون های بود
(ویو ا.ت)
همینطور که خودش غذا میخورد برای منم لانه میگرفت
اینکاراش باعث میشد گیج بشم کارای دیشبش
کارای الانش همه ی اینا داره مغزم رو فاسد میکنه
یاد آوری کارای دیشبش باعث سرخی گونه هام میشد و این رنگ عوض کردن جلوش باعث شرم و خجالته
جوری که با چشمای به رنگ شبش بهم نگاه میکنه دوست دارم تا مدت ها بهش نگاه کنم
این مرد داره روانیم میکنه
_عروسک چرا به چیز هایی که گذشته فکر میکنی ؟
از کجا فهمید ؟ نکنه میتونن ذهنم رو بخونه ؟یا آنقدر تابلوام ؟
+م..من
_یعنی دوست داری دوباره برات انجامش بدم ؟؟
+ن..ننهه(قانع و بلند)
_(خنده)
داشت میخندید ولی چهره خندانش به ثانیه نکشید که با چهره خشمگینش عوض شد
دستش رو به دور کمرم پیچیده و منو به خودش نزدیک کرد طوری که بدن هامون بهم دیگه متصل بود
_همیشه یادت باشه که فقط برای من میتونی آنقدر خواستنی باشی ، تو مال منی فقط مال منی
+....
_من دیشب مهر مالکیتم رو روت گذاشتم تو الان محکومیت به مال من بودن فهمیدی؟
نمیدونستم وی باید بگم جوری که مالکانه بهم نگاه میکرد زبونم رو بند می آورد
_فهمیدی؟(بلندتر)
+ب..بله
_افرین
بعد از گفتن حرفش میخواستم از روی پاهاش بلند بشم ولی کمرم رو گرفت و محکم نشوندم سر جام
روی چیز سفتی قرار گرفتم اذیت بودم خودم رو تموم دادم که با ناله های شخصی مواجه شدم
اربابی که سرش رو به صندلی تکیه داده بود ناله میکرد
_برات ..بس ....نبود ؟
۸.۱k
۱۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.