part 18.
part 18.
فردا صبح ا.ت ویو
از خواب بلند شدم بلاخره یه روز تونستم راحت بخوابم رفتم پایین دیدم جونگ کوک داره صبحونه آماده میکنه چرا خدمتکار نداره
رفتم نشستم سر میز
جونگ کوک: صبح به خیر
ا.ت: صبح به خیر(خواب آلود)
جونگ کوک: صورتت و شستی
ا.ت: نه
جونگ کوک: بدوووو صورتت و بشور بدو
ا.ت: عه ولم کن
جونگ کوک: باشه (ا.ت و گرفت بغل و برد تو دستشویی )
ا.ت: عهههه بزارم زمینن
جونگ کوک: صورتت رو بشور (گذاشتش زمین)
صورتمو با اجبار کوک شستم و با هم رفتیم صبحونه خوردیم که دلم هوس شکلات کرد
ا.ت: جونگ کوک
جونگ کوک: هوم بلع
ا.ت: شکلات میخوام(کیوت)
جونگ کوک: آخی کیوتی این بچه توی دلت خیلی شکلات دوس داره الان میرم بخرم
ا.ت: مسی(لپ کوک رو بوس کرد)
جونگ کوک: الان چیشد(تو شکه)
ا.ت: ا اممم خب لپتو بوس کردم اگر بدت میاد دیگه نمیکنم
جونگ کوک: نه بدم نیومد خیلی هم خوشم اومد من برم برات شکلات بخرم
جونگ کوک ویو
ا.ت لپمو بوس کرد خر ذوق شدم رفتم بیرون تا براش شکلات بخرم خونه ی من نزدیکای شهره پس زود میرسم به شهر
۱۰ دقیقه بعد
بلاخره به شهر رسیدم رفتم توی یدونه مغازه ی شکلات فروشی و براش شکلات خریدم یعنی از هر نوع شکلاتی که فکرشو بکنید براش خریدم
ا.ت ویو
جونگ کوک اومد خیلی زیاد شکلات گرفته بود دهنم باز موند اومد طرفم گفت
جونگ کوک:بیا اینم شکلات شما
لایک:۲۰
تهیونگ: اهمم لایکت کو هان لایک کن تا با ادمین نیومدم تو خوابت
فردا صبح ا.ت ویو
از خواب بلند شدم بلاخره یه روز تونستم راحت بخوابم رفتم پایین دیدم جونگ کوک داره صبحونه آماده میکنه چرا خدمتکار نداره
رفتم نشستم سر میز
جونگ کوک: صبح به خیر
ا.ت: صبح به خیر(خواب آلود)
جونگ کوک: صورتت و شستی
ا.ت: نه
جونگ کوک: بدوووو صورتت و بشور بدو
ا.ت: عه ولم کن
جونگ کوک: باشه (ا.ت و گرفت بغل و برد تو دستشویی )
ا.ت: عهههه بزارم زمینن
جونگ کوک: صورتت رو بشور (گذاشتش زمین)
صورتمو با اجبار کوک شستم و با هم رفتیم صبحونه خوردیم که دلم هوس شکلات کرد
ا.ت: جونگ کوک
جونگ کوک: هوم بلع
ا.ت: شکلات میخوام(کیوت)
جونگ کوک: آخی کیوتی این بچه توی دلت خیلی شکلات دوس داره الان میرم بخرم
ا.ت: مسی(لپ کوک رو بوس کرد)
جونگ کوک: الان چیشد(تو شکه)
ا.ت: ا اممم خب لپتو بوس کردم اگر بدت میاد دیگه نمیکنم
جونگ کوک: نه بدم نیومد خیلی هم خوشم اومد من برم برات شکلات بخرم
جونگ کوک ویو
ا.ت لپمو بوس کرد خر ذوق شدم رفتم بیرون تا براش شکلات بخرم خونه ی من نزدیکای شهره پس زود میرسم به شهر
۱۰ دقیقه بعد
بلاخره به شهر رسیدم رفتم توی یدونه مغازه ی شکلات فروشی و براش شکلات خریدم یعنی از هر نوع شکلاتی که فکرشو بکنید براش خریدم
ا.ت ویو
جونگ کوک اومد خیلی زیاد شکلات گرفته بود دهنم باز موند اومد طرفم گفت
جونگ کوک:بیا اینم شکلات شما
لایک:۲۰
تهیونگ: اهمم لایکت کو هان لایک کن تا با ادمین نیومدم تو خوابت
۱۳.۳k
۲۸ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.