برده عشق
برده عشق
P²²
'The last part'
_______
چند قدم دنبال ماشین دویدم اما دیگه خسته شدم..روی دو زانوم افتادم زمین..سرم رو پایین گرفته بودم و با مشتهام میزدم به کف خیابان..تنها دردی که حسمیکردم درد قلبم بود...تنهای تنها..انگار دیگه نمیزد..نفسم بالا نميومد..دستامُ نمیتونستم تکون بدم..انگشتام خیس خون شده بود..
دستام رو بلند کردم و چنگِ به صورتم زدم...صدای هق هقم اونقدر بلند شده بود که هرکی از کنارم رد میشد مدتی میایستاد و نگام میکرد..
با دیدن دستاش که جلوم درازش کرده بود ..عصبانیتم بیشتر شد..دستش رو پس زدم و بلند شدم..
اولین سیلی رو خوابوندم تو صورتش...دستش رو گذاشت جای که بهش زده بودم..
آب دهنش رو تُف کرد و با چشمای به رنگ خون نگام کرد..دستش رو بلند کرد و آماده سیلی زدن به من..
با چشمای اشکیم بدون ترس فقط نگاش میکردم..هیچعکسالعملِ بهش نشون ندادم..
پوزخند زد و دستاش رو آورد پایین..
&:فقط چون دوست دارم..
الیزه: دوست داشتن..مگه زوریه..مگه میتونی با زور منو عاشق خودت کنی..مگه عشق زوریه..اصلا تو از عشق چیزی میدونی..اصلا فرق دوست داشتن و عاشق شدن رو میدونی..اصلا میدونی حس تو نسبت به من فقط یه هوسه...نه نميدونی..چون تو فکر میکنی..همه چیو میشه با قدرت خرید..اما نمیشه..تو دنیا هرچه رو بیتونی با قدرت بخری اما عشق رو نمیتونی و اینم نمیتونی که یکی رو با زور عاشق خودت کنی..من برده عشق تو نمیشم..البته باید بگم برده هوس تو.
&:اگه عاشقت نبودم.. هیچ وقت جیمین رو از سرراهم کنار نمیزدم..
الیزه: عاشقمی..نیستی..تو فقط میخواستی جیمین رو از کارش بیرون کنی...میخواستی تنها خودت باشی..و تو تونستی از من استفاده کنی..اما بدون..تو هیچوقت ما رو از هم جدا نتونستی و نمیتونی..فقط تنها کاری که کردی تونستی این بود که بهمون کمک کردی تا حسمون رو بهم بگیم..اینو تو مغزت فرو کن..من واسه تو نیستم..آخر این مسیر قرار نیس به ایستگاه که میخوای برسی ژنرال...برو دنبال کسی که دنبال توئه..نه دنبال منی که حتی حس یه غریبه رو به تو ندارم..تو هرچقدر تلاش کنی..من آخرش مال جیمین میشم..قبل از شروع بازی میخوام بگم..آخر بازی واسه باخت قراره نابود بشی..پس چه بهتر که پا پس بکشی و زندگیت رو کنی..
&: حرفات رو من تاثیر نداره..تو فقط مال من میشی..هیچکی نمیتونه تورو ازم بگیره حتی قاتل میشم..اما تورو مال خودم میکنم..
الیزه: قاتل میشی..چطوره قاتل عشقت بشی..قاتل من..
تا خواست چیزی بگه به سمت خیابان دویدم و وسط خیابان ایستادم..چشمام رو بستمو دستام رو باز کردم..لبخند زدم و آروم گفتم..
الیزه: من فقط مال جیمینم..تو این دنیا شانس باهم بودن رو نداشتیم اما اون دنیا زندگی بعدی..
با حس درد که دوری شکمم پیچید چشمام سنگینی کرد..فضا اطرافم دوری سرم چرخید و چرخید..
گوشهی خیابان افتادم..
ژنرال با صورت اشکی کنارم نشست..سرم رو روی پاهاش گذاشت با دستش صورتم رو نوازش میکرد
&:الیزه..تروخدا..تروخدا چشمات رو نبند.
با اینکه واسم سخت بود تا حرف بزنم اما میخواستم حرف آخرم رو بگم
الیزه: اس...اسم..م..منو..ب..به زبون نیار...
&:الیزه هرچه بخوای رو بهت میدم فقط برگرد..
الیزه:...م..من جیمین...رو..م..میخوام..
&:باشه باشه..جیمین رو بهت میدم..
الیزه: ا..اما دی..دیر شده..ب..بهش ب..بگو ال...الیزه ت..تا لحظه مر..گ دوسش داشت...
جلو چشمام تار شد و آروم آروم بستهمیش..
__________________+_+
شاید پایین یه عشق که هیچوقت جرات به گفتنش نکردی این بود..یا این باشه..شاید الانم که تو زندهای دیر نباشه...اما ممکنه حتی ¹ثانیه بعد دیر شده باشه..اونقدر که دیگه راه برگشت و گفتن حس که نسبت به اون داری رو نداری..
پس زودتر بگو اگه الان زندهای بهش بگو..چقدر دوسش داری..
چون شاید فقط ¹ثانیه از زندگیت باقی مونده باشه..
_____________-_-
شاید از نظر شما پایین این عشق اینجا بوده باشه..اما نه حتی اونی که اون بالا نشسته هم میخواد این دو یجا بشن..پس یه زندگی دیگه به الیزه میده.. و ازش میخواد پیداش کنه و تا دوباره دیر نشده بهش بگه..چقدر دوسش داره..
_____________♡_♡
پایان فصل ¹
غلط املایی بود معذرت 💫
اول اینکه نظرتون رو میخوام درمورد فصل اول..
و دوم اینکه برای فصل دوم باید این پارت ۸۰ لایک بخوره و جدا از کامنت خود فصل اول ۵۰ کامنت برای شروع فصل دوم.
P²²
'The last part'
_______
چند قدم دنبال ماشین دویدم اما دیگه خسته شدم..روی دو زانوم افتادم زمین..سرم رو پایین گرفته بودم و با مشتهام میزدم به کف خیابان..تنها دردی که حسمیکردم درد قلبم بود...تنهای تنها..انگار دیگه نمیزد..نفسم بالا نميومد..دستامُ نمیتونستم تکون بدم..انگشتام خیس خون شده بود..
دستام رو بلند کردم و چنگِ به صورتم زدم...صدای هق هقم اونقدر بلند شده بود که هرکی از کنارم رد میشد مدتی میایستاد و نگام میکرد..
با دیدن دستاش که جلوم درازش کرده بود ..عصبانیتم بیشتر شد..دستش رو پس زدم و بلند شدم..
اولین سیلی رو خوابوندم تو صورتش...دستش رو گذاشت جای که بهش زده بودم..
آب دهنش رو تُف کرد و با چشمای به رنگ خون نگام کرد..دستش رو بلند کرد و آماده سیلی زدن به من..
با چشمای اشکیم بدون ترس فقط نگاش میکردم..هیچعکسالعملِ بهش نشون ندادم..
پوزخند زد و دستاش رو آورد پایین..
&:فقط چون دوست دارم..
الیزه: دوست داشتن..مگه زوریه..مگه میتونی با زور منو عاشق خودت کنی..مگه عشق زوریه..اصلا تو از عشق چیزی میدونی..اصلا فرق دوست داشتن و عاشق شدن رو میدونی..اصلا میدونی حس تو نسبت به من فقط یه هوسه...نه نميدونی..چون تو فکر میکنی..همه چیو میشه با قدرت خرید..اما نمیشه..تو دنیا هرچه رو بیتونی با قدرت بخری اما عشق رو نمیتونی و اینم نمیتونی که یکی رو با زور عاشق خودت کنی..من برده عشق تو نمیشم..البته باید بگم برده هوس تو.
&:اگه عاشقت نبودم.. هیچ وقت جیمین رو از سرراهم کنار نمیزدم..
الیزه: عاشقمی..نیستی..تو فقط میخواستی جیمین رو از کارش بیرون کنی...میخواستی تنها خودت باشی..و تو تونستی از من استفاده کنی..اما بدون..تو هیچوقت ما رو از هم جدا نتونستی و نمیتونی..فقط تنها کاری که کردی تونستی این بود که بهمون کمک کردی تا حسمون رو بهم بگیم..اینو تو مغزت فرو کن..من واسه تو نیستم..آخر این مسیر قرار نیس به ایستگاه که میخوای برسی ژنرال...برو دنبال کسی که دنبال توئه..نه دنبال منی که حتی حس یه غریبه رو به تو ندارم..تو هرچقدر تلاش کنی..من آخرش مال جیمین میشم..قبل از شروع بازی میخوام بگم..آخر بازی واسه باخت قراره نابود بشی..پس چه بهتر که پا پس بکشی و زندگیت رو کنی..
&: حرفات رو من تاثیر نداره..تو فقط مال من میشی..هیچکی نمیتونه تورو ازم بگیره حتی قاتل میشم..اما تورو مال خودم میکنم..
الیزه: قاتل میشی..چطوره قاتل عشقت بشی..قاتل من..
تا خواست چیزی بگه به سمت خیابان دویدم و وسط خیابان ایستادم..چشمام رو بستمو دستام رو باز کردم..لبخند زدم و آروم گفتم..
الیزه: من فقط مال جیمینم..تو این دنیا شانس باهم بودن رو نداشتیم اما اون دنیا زندگی بعدی..
با حس درد که دوری شکمم پیچید چشمام سنگینی کرد..فضا اطرافم دوری سرم چرخید و چرخید..
گوشهی خیابان افتادم..
ژنرال با صورت اشکی کنارم نشست..سرم رو روی پاهاش گذاشت با دستش صورتم رو نوازش میکرد
&:الیزه..تروخدا..تروخدا چشمات رو نبند.
با اینکه واسم سخت بود تا حرف بزنم اما میخواستم حرف آخرم رو بگم
الیزه: اس...اسم..م..منو..ب..به زبون نیار...
&:الیزه هرچه بخوای رو بهت میدم فقط برگرد..
الیزه:...م..من جیمین...رو..م..میخوام..
&:باشه باشه..جیمین رو بهت میدم..
الیزه: ا..اما دی..دیر شده..ب..بهش ب..بگو ال...الیزه ت..تا لحظه مر..گ دوسش داشت...
جلو چشمام تار شد و آروم آروم بستهمیش..
__________________+_+
شاید پایین یه عشق که هیچوقت جرات به گفتنش نکردی این بود..یا این باشه..شاید الانم که تو زندهای دیر نباشه...اما ممکنه حتی ¹ثانیه بعد دیر شده باشه..اونقدر که دیگه راه برگشت و گفتن حس که نسبت به اون داری رو نداری..
پس زودتر بگو اگه الان زندهای بهش بگو..چقدر دوسش داری..
چون شاید فقط ¹ثانیه از زندگیت باقی مونده باشه..
_____________-_-
شاید از نظر شما پایین این عشق اینجا بوده باشه..اما نه حتی اونی که اون بالا نشسته هم میخواد این دو یجا بشن..پس یه زندگی دیگه به الیزه میده.. و ازش میخواد پیداش کنه و تا دوباره دیر نشده بهش بگه..چقدر دوسش داره..
_____________♡_♡
پایان فصل ¹
غلط املایی بود معذرت 💫
اول اینکه نظرتون رو میخوام درمورد فصل اول..
و دوم اینکه برای فصل دوم باید این پارت ۸۰ لایک بخوره و جدا از کامنت خود فصل اول ۵۰ کامنت برای شروع فصل دوم.
۲۸.۱k
۱۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.