کاش به دنیا نمیومدم

پارت 25









در نهایت رسیدیم به یه جایی که کویین پیاده شد و ماشین راه افتاد من هنوز تو ماشین بودم پام که چه عرض کنم کل بدنم خواب رفته بود

ویو کویین

عمو گفته بود بعد مدرسه برم پیشش منم الان رسیدمو رفتم بالا به اتاقش رسیدم و در زدم و وارد شدم
2سلام عمو هونگ
عمو هونگ : سلام کویین چخبرا حالت چطوره
۲خوبم به خوبیت
۲مث اینکه کارم داشتی
عمو هونگ:اهم یادت یه اطلاعاتی دادم که بعدش با آزمایش دی ان ای و اینجور چیزا فهمیدیم الینا خواهرت
۲اهم
عمو هونگ: خب داستان داره دارک میشه
۲چیشده
عمو هونگ: اگه بگم ذهنت میتونه هندلش کنه؟
۲آره بگو
عمو هونگ: راستش الینا یه برادر دیگه هم داره
۲چیییییی
عمو هونگ: البته بهتره بگم تو و الینا یه برادر دیگه هم دارین
۲وادف‍***********
2منظورت چیه
عمو هونگ: هنوز مطمئن نیستم آخه باید دوباره آزمایش دی ان ای بدیم تا بفهمیم

ویو الینا

دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم و از هوش رفتم

ویو سئوک

از ماشین پیاده شدم که چشمم افتاد به پشت ماشین این دیگه چی بود جنازه بود؟
در ماشینو باز کردم و تکونش دادم دیدم خواهر کویینه تو این مواقع مسلما باید میکشتمش ولی اون خواهر کویین بود حتی اگه خود کویین هم احساسات نداشت من که احساس داشتم باید یه کاری میکردم به خاطر همین سوار ماشین شدم و رفتم هتل به صاحبش پول دادم تا همه دوبینارو از کار بندازه و هیچ کدوم هیچ حرفی نزنن و خیلی راحت الینارو بردم توی یکی از اتاق های وی آی پی

فلش بک ب یکم بعد😐☠️

ویو الینا

چشمامو باز کردم یعنی کجا بودم؟ یادمه آخرین بار تو ماشین بودم یهو یه پسری رو دیدم که از در اومد داخل (فک نکنید عشق زندگیشه گارسون بود غذا آورده بود🤣🤣🤣🤣🤣)










ادامه دارد.....
ببخشید بد جا تموم شد



وقتی کرم داری🐛😎😂😂😂