smile
smile
part55
ا/ت: منم دلم برات تنگ شده بود که دلم میخواست بیام ولی نمیدونستم کجایی؟
کوک: فراموشش کن
ا/ت: باشه میبخشمت خب من برم
کوک: صبر کن
ا/ت: چیه
کوک: مینهو
مینهو: بله اقای جئون
کوک: این خانم و ببر به هرجایی که خواست بره
مینهو:چشم
ا/ت: نه نه خودم میرم
کوک: مگه نمیترسیدی؟
ا/ت: خب شاید رفته باشن
کوک: اصلا رفته باشن من میخوام کسی باهات باشه نگرانت میشم
ا/ت: باشه
کوک: کجا میری؟
ا/ت:یه کافه ای پیدا کردم میخوام برم کار کنم
کوک: آفرین
ا/ت: اقای؟
کوک: مینهو دستیارمه
ا/ت: اقای مینهو میشه پایین تشریف داشته باشید من سریع میام
مینهو: چشم
ا/ت: من فکرامو کردم دیگه برام مهم نیست کسی چیزی بگه میخوام باهات باشم دوباره دوس پسرم میشی؟
کوک: 😊(خجالت)
ا/ت: اره یا نه؟
کوک: اره دیگه قول میدم تا اخرش باهم باشیم
ا/ت: 😊
کوک: پس شمارمو داری امشب قرار میزاریم باهم
ا/ت: امشب شاید نتونم بزار فردا
کوک: چشم حالا برو دیگه
ا/ت: خدافظ
کوک: خدافظ
تو ماشین
مینهو: خانم
ا/ت: بله
مینهو: خانم میگم شما یونا هستید؟
ا/ت: نه چطور؟
مینهو: پس از زندگی رئیس برید بیرون
ا/ت: به شما چه ارتباطی داره؟
مینهو: خانم من که زن نیستم ولی اگه دختر بودم واقعا ناراحت میشدم کسیو دوس داشته باشی بعد بفهمی با یکی دیگست
ا/ت: میگم اقای مینهو میشه کار خودتون رو انجام بدید من از دو سال پیش باهاش بودم بعد این دختر وارد زندگیش شدم الان من اولین دخترم یا او که بهش خیانت شده
مینهو: ببخشید خانم درست میگید ببخشید قضاوت کردم
ا/ت: رسیدیم ممنون
مینهو: خواهش میکنم
شب
با دوست صمیمی پسرم(جیسون) اومده بودم مهمونی(پارتی) داشتیم خوش میگذروندیم
جیسون: من برم فعلا مامانم زنگ زد شاید یه ربع دیگه دوباره برگشتم
ا/ت: باشه برو
منم نشسته بودم
همگی رفتن کنار یه دختر اومده بود فک کنم صاحب بار بود از دور اشنا بود رفتم جلو دیدم بله یونا نامزد جونگکوک یعنی نامزد دوست پسر من
#فیک
#سناریو
part55
ا/ت: منم دلم برات تنگ شده بود که دلم میخواست بیام ولی نمیدونستم کجایی؟
کوک: فراموشش کن
ا/ت: باشه میبخشمت خب من برم
کوک: صبر کن
ا/ت: چیه
کوک: مینهو
مینهو: بله اقای جئون
کوک: این خانم و ببر به هرجایی که خواست بره
مینهو:چشم
ا/ت: نه نه خودم میرم
کوک: مگه نمیترسیدی؟
ا/ت: خب شاید رفته باشن
کوک: اصلا رفته باشن من میخوام کسی باهات باشه نگرانت میشم
ا/ت: باشه
کوک: کجا میری؟
ا/ت:یه کافه ای پیدا کردم میخوام برم کار کنم
کوک: آفرین
ا/ت: اقای؟
کوک: مینهو دستیارمه
ا/ت: اقای مینهو میشه پایین تشریف داشته باشید من سریع میام
مینهو: چشم
ا/ت: من فکرامو کردم دیگه برام مهم نیست کسی چیزی بگه میخوام باهات باشم دوباره دوس پسرم میشی؟
کوک: 😊(خجالت)
ا/ت: اره یا نه؟
کوک: اره دیگه قول میدم تا اخرش باهم باشیم
ا/ت: 😊
کوک: پس شمارمو داری امشب قرار میزاریم باهم
ا/ت: امشب شاید نتونم بزار فردا
کوک: چشم حالا برو دیگه
ا/ت: خدافظ
کوک: خدافظ
تو ماشین
مینهو: خانم
ا/ت: بله
مینهو: خانم میگم شما یونا هستید؟
ا/ت: نه چطور؟
مینهو: پس از زندگی رئیس برید بیرون
ا/ت: به شما چه ارتباطی داره؟
مینهو: خانم من که زن نیستم ولی اگه دختر بودم واقعا ناراحت میشدم کسیو دوس داشته باشی بعد بفهمی با یکی دیگست
ا/ت: میگم اقای مینهو میشه کار خودتون رو انجام بدید من از دو سال پیش باهاش بودم بعد این دختر وارد زندگیش شدم الان من اولین دخترم یا او که بهش خیانت شده
مینهو: ببخشید خانم درست میگید ببخشید قضاوت کردم
ا/ت: رسیدیم ممنون
مینهو: خواهش میکنم
شب
با دوست صمیمی پسرم(جیسون) اومده بودم مهمونی(پارتی) داشتیم خوش میگذروندیم
جیسون: من برم فعلا مامانم زنگ زد شاید یه ربع دیگه دوباره برگشتم
ا/ت: باشه برو
منم نشسته بودم
همگی رفتن کنار یه دختر اومده بود فک کنم صاحب بار بود از دور اشنا بود رفتم جلو دیدم بله یونا نامزد جونگکوک یعنی نامزد دوست پسر من
#فیک
#سناریو
۳۵.۰k
۲۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.