زیباترین عشق
#زیباترین_عشق
#پارت_۷۶
دیانا _هوی رضا
رضا _هوم
دیانا _چته باو بیا بیرون
رضا_از کجا بیام بیرون 😂
دیانا _عه ارسلان
ارسلان _درست حرف بزن رضا (با خنده) 😂
دیانا _😌
رضا _ههه 😏😂
دیانا _بلند شو بریم یکم بحرفیم
محراب _پاشو آقا رضا خواهرم خیلی خوب دردارو درمان میکنه
ارسلان_صد البته
رضا _هه
دیانا _همه برن رو یه میز دیگه فقط منو رضا و ارسلان بمونیم
نیکا _ایشش ارسلان ارسلان یه نامزد کرد رفیق عزیز تر از جونشو فراموش کرد
دیانا _😂
ارسلان _😌
دیانا _همه بلند شدن رفتن رو به میز دیگه
خب رضا ببین کلی دختر هست ک مطمئنا دوستت دارن قفلی زدی رو پانیذ ک چی
رضا _این همه پسر هست قفلی زدی رو ارسلان ک چی
دیانا _ای بابا چطوری بگم
ببین پانیذ شاید دوستت نداشته شاید عشقتون یکطرفه بوده
ولی ارسلان و من عشقمون دوطرفست
ارسلان_دست دیانا رو گرفته بودم
دیانا _همینکه گفتم عشق ما دوطرفس ارسلان دستمو بوسید
رضا _خوا بابا ب رخ نکش
ارسلان _رضا
دیانا _رضا بخدا اینجوری کنی پانیذ برنمیگرده شاید اونیکی دیگه رو دوست داره ک نتونست ب تو بگه دوستت دارم
رضا _آخه چرا
دیانا _چون عشق همینه! ببین رضا تو الان باید شاد باشی پانیذ ول کن من خودم پانیذ خیلی دوست داشتم ولی
اونم آدمه حق داره تصمیم بگیره
این ربطی ب کسی نداره
رضا _پس چرا 1سال پام موند بعد گذاش رفت
دیانا _چون، چون میخواست دلت نشکنه
ارسلان _😂😂😂😂
دیانا _ارسلان خنده داره؟ 😠 الان
ارسلان_آخه قیافشو
رضا _اینو رفیقه آخه 😐😑🥺
پانیذ _Happy birthday.آهنگ رو خوندم
رضا _عه صدای پانیذ
دیانا _از سمت میز برگشتم اونور پتنیز با یک کیک اومد سمت رضا
ارسلان_چیشد😂😂😂😂
دیانا _ارسلاااان
ارسلان_جاننن
رضا _پانیذ
پانیذ _رضا مگه میشه از تو گذشت ببخش این چن روز قهر بودم ب خاطر این بود ک شگفت زدت کنم
ارسلان _فقط قیافه رضا 👉🏻🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
دیانا _وایی عوضیا مارو قال گذاشتید 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
همه خندیدیم کلی خوشحال شدیم رضا برای چند لحظه لکنت زبان گرفت
رضا _پا لیز م م م م نن عاس ف تن
ارسلان_بزار ترجمه کنم
میگه پانیز داره بهت میگه عاشقته
پانیز _قربونت برم منم عاشقتم
و رفتم بغلش
دیانا _کافه رو گذاشتیم رو سرمون
😂😂😂😂😂
خیلی رمانتیک شده بود
ارسلان
ارسلان_بله عزیزم
دیانا _من برم 🚾 الان میام
ارسلان_خب و عزیزم
دیانا _این رومینا هی میخواست خودشو ب ارسلان بچسبونه
الکی گفتم میرم 🚾 میخوام بینم الان ک نیستم ارسلان چ واکنشی ب رومینا نشون میده
......
رومینا _ارسلاااان
(دیانا _ایششش چندش ارسلاان 😏😱)
ارسلان_نگاهی نکردم و بدون توجه بهش رفتم سمت نیکا شون
دیانا _😂این ارسلان خودمه
رفتم سمت ارسلان و بوسی رو گونش زدم
ارسلان_چیشده یهو تو ک به این زودیا بوس نمیدادی
دیانا _هیچی یه لحظه دلم خواست
ارسلان_دلتو قربون 😂😍😘
دیانا _بعد کلی کیف کردن دیگه ساعتای 5 عصر بود با ارسلان به سمت خونشون رفتیم
نیکا و متین هم تو ماشین بودن
همینکه جلو در نگه داشت پلیسو دیدیم یجوری شدم
از ماشین پایین شدیم ارسلان رفت سمتشون بعد 2 مین دیدم دستای ارسلان و دستبند زدنن 😳😱😱😱😱😱😱
#پارت_۷۶
دیانا _هوی رضا
رضا _هوم
دیانا _چته باو بیا بیرون
رضا_از کجا بیام بیرون 😂
دیانا _عه ارسلان
ارسلان _درست حرف بزن رضا (با خنده) 😂
دیانا _😌
رضا _ههه 😏😂
دیانا _بلند شو بریم یکم بحرفیم
محراب _پاشو آقا رضا خواهرم خیلی خوب دردارو درمان میکنه
ارسلان_صد البته
رضا _هه
دیانا _همه برن رو یه میز دیگه فقط منو رضا و ارسلان بمونیم
نیکا _ایشش ارسلان ارسلان یه نامزد کرد رفیق عزیز تر از جونشو فراموش کرد
دیانا _😂
ارسلان _😌
دیانا _همه بلند شدن رفتن رو به میز دیگه
خب رضا ببین کلی دختر هست ک مطمئنا دوستت دارن قفلی زدی رو پانیذ ک چی
رضا _این همه پسر هست قفلی زدی رو ارسلان ک چی
دیانا _ای بابا چطوری بگم
ببین پانیذ شاید دوستت نداشته شاید عشقتون یکطرفه بوده
ولی ارسلان و من عشقمون دوطرفست
ارسلان_دست دیانا رو گرفته بودم
دیانا _همینکه گفتم عشق ما دوطرفس ارسلان دستمو بوسید
رضا _خوا بابا ب رخ نکش
ارسلان _رضا
دیانا _رضا بخدا اینجوری کنی پانیذ برنمیگرده شاید اونیکی دیگه رو دوست داره ک نتونست ب تو بگه دوستت دارم
رضا _آخه چرا
دیانا _چون عشق همینه! ببین رضا تو الان باید شاد باشی پانیذ ول کن من خودم پانیذ خیلی دوست داشتم ولی
اونم آدمه حق داره تصمیم بگیره
این ربطی ب کسی نداره
رضا _پس چرا 1سال پام موند بعد گذاش رفت
دیانا _چون، چون میخواست دلت نشکنه
ارسلان _😂😂😂😂
دیانا _ارسلان خنده داره؟ 😠 الان
ارسلان_آخه قیافشو
رضا _اینو رفیقه آخه 😐😑🥺
پانیذ _Happy birthday.آهنگ رو خوندم
رضا _عه صدای پانیذ
دیانا _از سمت میز برگشتم اونور پتنیز با یک کیک اومد سمت رضا
ارسلان_چیشد😂😂😂😂
دیانا _ارسلاااان
ارسلان_جاننن
رضا _پانیذ
پانیذ _رضا مگه میشه از تو گذشت ببخش این چن روز قهر بودم ب خاطر این بود ک شگفت زدت کنم
ارسلان _فقط قیافه رضا 👉🏻🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
دیانا _وایی عوضیا مارو قال گذاشتید 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
همه خندیدیم کلی خوشحال شدیم رضا برای چند لحظه لکنت زبان گرفت
رضا _پا لیز م م م م نن عاس ف تن
ارسلان_بزار ترجمه کنم
میگه پانیز داره بهت میگه عاشقته
پانیز _قربونت برم منم عاشقتم
و رفتم بغلش
دیانا _کافه رو گذاشتیم رو سرمون
😂😂😂😂😂
خیلی رمانتیک شده بود
ارسلان
ارسلان_بله عزیزم
دیانا _من برم 🚾 الان میام
ارسلان_خب و عزیزم
دیانا _این رومینا هی میخواست خودشو ب ارسلان بچسبونه
الکی گفتم میرم 🚾 میخوام بینم الان ک نیستم ارسلان چ واکنشی ب رومینا نشون میده
......
رومینا _ارسلاااان
(دیانا _ایششش چندش ارسلاان 😏😱)
ارسلان_نگاهی نکردم و بدون توجه بهش رفتم سمت نیکا شون
دیانا _😂این ارسلان خودمه
رفتم سمت ارسلان و بوسی رو گونش زدم
ارسلان_چیشده یهو تو ک به این زودیا بوس نمیدادی
دیانا _هیچی یه لحظه دلم خواست
ارسلان_دلتو قربون 😂😍😘
دیانا _بعد کلی کیف کردن دیگه ساعتای 5 عصر بود با ارسلان به سمت خونشون رفتیم
نیکا و متین هم تو ماشین بودن
همینکه جلو در نگه داشت پلیسو دیدیم یجوری شدم
از ماشین پایین شدیم ارسلان رفت سمتشون بعد 2 مین دیدم دستای ارسلان و دستبند زدنن 😳😱😱😱😱😱😱
۳۲.۱k
۱۳ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.