بازگشت تو پارت ١۶
#بازگشت_تو #پارت_١۶
و ی لحظه روشو برگردون سمت پنجره اتاقم ی لبخند زد و جواب لبخندشو دادم
گوشیشو برداشت و ب من زنگ زد گوشیمو گرفتمو رفتم پشت پنجره ک ببینمش
+الو جانم؟
-هیچی میخواستم صداتو بشنوم
+دیوونه
-تازه فهمیدی
+ن همون روز اول فهمیدم
-افرین ب این هوش حالا برو بخواب نبینم صبح جلوی شرکت باشیا
+ن دیگ میام اخه نمیتونم
-چرا میتونی اصلا چیو نمیتونی باید خونه بمونی خوب شی من منشی ک سرش شکسته باشه نمیخوام
زد زیر خنده
+میدونی چیه؟من نمیتونم ازت دور باشم خیال اینک میتونستم پیشت باشم ولی خودم نیومدم دیوونه ام میکنه
-منم همین حسو دارم ولی قول میدم کارم ک تموم شد بیام سر کوچتون تو هم بیای باهم بریم دور دور خوبه!؟
+ن من دوست دارم تو شرکت پیشت باشم
-دختر لجبازی نکن برو الانم بخواب افرین
+چشم بابا بزرگ خوبم
امیر علی زد زیر خنده
-شبت بخیر عزیزم
+شب خوش
تلفنو قطع کردمو رفتنشو نگاه کردم
لباسامو عوض کردم و خوابیدم
صبح با صدای نهال از خواب بیدار شدم
-نفس....نفس پاشو
+چی شده
-شهرام اومده خونمون
ی ضرب بیدار شدم
+چی میگی واسه چی؟
-داره انگاری با بابا بحث میکنه
سریع لباسمو عوض کردمو رفتم پایین صدای شهرام ب گوشم میخورد ک داد میزد میگفت
نفس کجاست
بابام میگف
ب تو ربطی نداره
شهرام:میخوام بگم دوستش دارم بفهمه ک این پسره ب دردش نمیخوره
ادامه در پارت١٧ #maryam
و ی لحظه روشو برگردون سمت پنجره اتاقم ی لبخند زد و جواب لبخندشو دادم
گوشیشو برداشت و ب من زنگ زد گوشیمو گرفتمو رفتم پشت پنجره ک ببینمش
+الو جانم؟
-هیچی میخواستم صداتو بشنوم
+دیوونه
-تازه فهمیدی
+ن همون روز اول فهمیدم
-افرین ب این هوش حالا برو بخواب نبینم صبح جلوی شرکت باشیا
+ن دیگ میام اخه نمیتونم
-چرا میتونی اصلا چیو نمیتونی باید خونه بمونی خوب شی من منشی ک سرش شکسته باشه نمیخوام
زد زیر خنده
+میدونی چیه؟من نمیتونم ازت دور باشم خیال اینک میتونستم پیشت باشم ولی خودم نیومدم دیوونه ام میکنه
-منم همین حسو دارم ولی قول میدم کارم ک تموم شد بیام سر کوچتون تو هم بیای باهم بریم دور دور خوبه!؟
+ن من دوست دارم تو شرکت پیشت باشم
-دختر لجبازی نکن برو الانم بخواب افرین
+چشم بابا بزرگ خوبم
امیر علی زد زیر خنده
-شبت بخیر عزیزم
+شب خوش
تلفنو قطع کردمو رفتنشو نگاه کردم
لباسامو عوض کردم و خوابیدم
صبح با صدای نهال از خواب بیدار شدم
-نفس....نفس پاشو
+چی شده
-شهرام اومده خونمون
ی ضرب بیدار شدم
+چی میگی واسه چی؟
-داره انگاری با بابا بحث میکنه
سریع لباسمو عوض کردمو رفتم پایین صدای شهرام ب گوشم میخورد ک داد میزد میگفت
نفس کجاست
بابام میگف
ب تو ربطی نداره
شهرام:میخوام بگم دوستش دارم بفهمه ک این پسره ب دردش نمیخوره
ادامه در پارت١٧ #maryam
۲۰.۱k
۳۱ خرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.