فیک کوک عشق سر سخت من
فیک کوک عشق سر سخت من
(پارت۲۲)
۲ساعت بعد از عمل
از زبان مامان کوک
الان یک ساعت ات بیهوش
از زبان ات
چشمام رو باز کردم درد ندارم انگار که بی حسم کوک پیشم نبود تصمیم گرفتم که برم دکتر اومد وضعیتمو چک کرد و رفت یه نامه برای کوک نوشتم زنگ زدم به مامانم گفتم منو به هر طریقی میتونه فراری بده مامانم اومد لباس دکتر پوشیده بود نشناختم مامانمه صندلی چرخ دار داشت گفت بریم گفتم شما ماسکشو داد پایین گفت منم مامانت بلندم کرد نشستم روی صندلی یه ماسک زدم تا اگه مامان کوک منو دید نشناسه رفتم توی حیاط بیمارستان سوار تاکسی شدم رفتیم خونه
از زبان کوک
رفتم خونه دوش بگیرم و یه سر به خواهر بونا بزنم دوباره رفتم بیمارستان دیدم ات روی تختش نیست مامانم داشت گریه میکرد یه نامه داد دستم از طرف ات بود بازش کردم نوشته بود دارم میرم کوک نگران نباش توی دلت جاخوش نمیکنم که بمیرم مثل بونا حالت خراب شه عذرخواهی میکنم که باهات دوست شدم عاشقم شدی میرم تا بایه سرطانی رابطه نداشتی باشی میدونم سوراغمونمگیری وبرات مهم نیستم ولی بازم خداحافظ گیج شده بودم ات چی میگه مگه من چیکار کردم چون شکه شده بودم نتونستم برم پیش ات چرا میگه من ناراحتم بایه سرطانی رابطه داشته باشم به یکی سپردم دیدم هیچ کس به اسم ات پرواز نداشته پس ات تو کره هست
از زبان میا
بالاخره ات رو دک کردم الان دیگه کوک بامن دوست میشه چرا باید نامزد خواهر مو یکی دیگه صاحب
بشه
(پارت۲۲)
۲ساعت بعد از عمل
از زبان مامان کوک
الان یک ساعت ات بیهوش
از زبان ات
چشمام رو باز کردم درد ندارم انگار که بی حسم کوک پیشم نبود تصمیم گرفتم که برم دکتر اومد وضعیتمو چک کرد و رفت یه نامه برای کوک نوشتم زنگ زدم به مامانم گفتم منو به هر طریقی میتونه فراری بده مامانم اومد لباس دکتر پوشیده بود نشناختم مامانمه صندلی چرخ دار داشت گفت بریم گفتم شما ماسکشو داد پایین گفت منم مامانت بلندم کرد نشستم روی صندلی یه ماسک زدم تا اگه مامان کوک منو دید نشناسه رفتم توی حیاط بیمارستان سوار تاکسی شدم رفتیم خونه
از زبان کوک
رفتم خونه دوش بگیرم و یه سر به خواهر بونا بزنم دوباره رفتم بیمارستان دیدم ات روی تختش نیست مامانم داشت گریه میکرد یه نامه داد دستم از طرف ات بود بازش کردم نوشته بود دارم میرم کوک نگران نباش توی دلت جاخوش نمیکنم که بمیرم مثل بونا حالت خراب شه عذرخواهی میکنم که باهات دوست شدم عاشقم شدی میرم تا بایه سرطانی رابطه نداشتی باشی میدونم سوراغمونمگیری وبرات مهم نیستم ولی بازم خداحافظ گیج شده بودم ات چی میگه مگه من چیکار کردم چون شکه شده بودم نتونستم برم پیش ات چرا میگه من ناراحتم بایه سرطانی رابطه داشته باشم به یکی سپردم دیدم هیچ کس به اسم ات پرواز نداشته پس ات تو کره هست
از زبان میا
بالاخره ات رو دک کردم الان دیگه کوک بامن دوست میشه چرا باید نامزد خواهر مو یکی دیگه صاحب
بشه
۷.۱k
۲۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.