pt

#pt23
کوک آیینه ماشین رو سمت دخترکش تنظیم کرد و سرعت ماشین رو تا درجه آخر برد بالا بلاخره رسید به بیمارستان طوری پارک کرد که صدای چرخ فرموناش گوش رو ازیت کرد پیاده شد سوفیا رو تو بغلش گرفت و وارد بیمارستان شد
_خواهش میکنم کمکم کنید (داد و گریه)
پرستارا یه برانکارد آوردن و کوک سوفیا رو رو تخت گذاشت
ساعت ها گذشت و سوفیا هنوز از اتاق عمل بیرون نیومده بود همون موقع دکتر اومد بیرون
_دکتر چیشد
....شما همراه بیمارید
_بله
....خوشبختانه تیر کنار قلبش خورده و از مرگ دور شده خانومتون بدن قوی دارن
_یعنی حالش خوب میشه
....فقط اگه بهوش بیاد ولی اگه بهوش نیاد ....
_بهوش نیاد چی د حرف بزن لعنتی
....متاسفم دیگه اون موقع کاری از دستمون ساخته نیست
_من این حرفا حالیم نیست اگه حالش خوب نشه بیمارستان رو رو سرتون خراب میکنم
....لطفا آروم باشید ما هرکاری از دستمون بربیاد برا خانومتون میکنیم
_خوبه همینو می‌خوام کی میتونم ببینمش و.....
همون موقع صدا پرستارا اومد
....دکتر دکتر بیمار ایست قلبی کرده زود باشید بیاید
_چی یعنی چی
کوک خواست بره تو که پرستارا گرفتنش
_برید کنار میخوام برم تو
....نمیتونید برید تو جناب
_سوفیا(داد)التماست میکنم تو نمیتونی اینطوری تنهام بزاری سوفیا(داد و گریه)
_____________
دیدگاه ها (۰)

#24دخترک چشماشو باز کرد وسط یه دشت سر سبز بود دور یه پروانه ...

#pt25سوفیا سرفه خونی کرد که از گوشه لبش ریخت بیرون _ا الان م...

#pt22سوفیا نصف بادیگاردارو با کمک کوک کشت ک.و:باشه باشه کافی...

#pt21کوک اصلحشو سمت ویکتور گرفت +کوک خواهش میکنم آروم باش _ه...

𝗜𝗺𝗽𝗼𝘀𝘀𝗶𝗯𝗹𝗲 𝗳𝗮𝘁𝗲Season: 𝟮 Part:𝟭𝟳دکتر وارد اتاق عمل شد اتاق ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط