عاشقانه
#عاشقانه
امروز را دقیقا نمیدانم چندم است، اما یقین دارم #شهریور ماه است. بعد از تمام شدن پاییز پارسال، سال دوباره خود را آبستن غم کرده، که در پاییز وضع حمل کند و شهریور انگار آخرین ماهِ بارداری اوست. انگار سال در #شهریور ها بیشتر غصه میخورد تا هوای پاییز خودش را بهتر به رگ های کوچه تزریق کند، که انگار گریه های نوزاد تازه به دنیا آمده چتر ها را باز کند و های و هویش عطر موهای معشوقه ها را بهتر در هوا پخش کند.
مطمئنم که شهریور است، #شهریور مثل بُهت ِ بعد از دست دادن یک عزیز است که انگار در پاییز میفهمی که چه بلایی سرت آمده است، انگار مثل جاده ای پرترافیک، در ماشین یک راننده تاکسی بد اخلاق است، که ته آن به مهمانی زرد و غم انگیز پاییز میرسی.
امروز را دقیقا نمیدانم چند شنبه است، چندم است، حتی چه سالی ست، اما میدانم که وسط و برزخ سال اینجاست، که اگر باشی بعد از این برزخ بهشت خواهدشد و اگر نباشی...وای که اگر نباشی جهنمی سرد در انتظارم خواهد بود...
#مهتاب_خلیفپور
امروز را دقیقا نمیدانم چندم است، اما یقین دارم #شهریور ماه است. بعد از تمام شدن پاییز پارسال، سال دوباره خود را آبستن غم کرده، که در پاییز وضع حمل کند و شهریور انگار آخرین ماهِ بارداری اوست. انگار سال در #شهریور ها بیشتر غصه میخورد تا هوای پاییز خودش را بهتر به رگ های کوچه تزریق کند، که انگار گریه های نوزاد تازه به دنیا آمده چتر ها را باز کند و های و هویش عطر موهای معشوقه ها را بهتر در هوا پخش کند.
مطمئنم که شهریور است، #شهریور مثل بُهت ِ بعد از دست دادن یک عزیز است که انگار در پاییز میفهمی که چه بلایی سرت آمده است، انگار مثل جاده ای پرترافیک، در ماشین یک راننده تاکسی بد اخلاق است، که ته آن به مهمانی زرد و غم انگیز پاییز میرسی.
امروز را دقیقا نمیدانم چند شنبه است، چندم است، حتی چه سالی ست، اما میدانم که وسط و برزخ سال اینجاست، که اگر باشی بعد از این برزخ بهشت خواهدشد و اگر نباشی...وای که اگر نباشی جهنمی سرد در انتظارم خواهد بود...
#مهتاب_خلیفپور
- ۱.۴k
- ۱۲ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط