Chapter 2
Chapter 2
Lucky-bloody#
پارت 75
~خودتو مرده بدون...
میری سمت رگال لباسای دوتیکه و یه مشکی برمیداری و پرت میکنی پشت سرت به امید اینکه یکی بگیرشون
#ا/ت نمیشه حداقل پرووشون کنی ببینی اندازت هستن یا نه؟
بدون اینکه پشت سرتو نگاه میکنی میری سمت یه رگال دیگه و جوابشو میدی
+من خودم یه فروشگاه لباس دارم چشمی میتونم بفهمم اندازمه یا نه
ایندفعه میری سراغ رگال شلوار و از اسلشش گرفته تا سیگارتش رو برمیداری و پرت میکنی پشت سرت و ازینکه انقد خوب داری انتقام کوک رو میگیری ذوق میکنی
همه مردم بهتون زل زده بودن و توم مثل آدمای مغرور راه میرفتی،میری سمت لباسای دخترونه و از هر کراپی که تو رگال بود یدونه برمیداری و پرت میکنی پشت سرت،نگاه میکنی به پشت سرت و میبینی هیونجو وایساده و داره همرو جمع میکنه در حالی که اینگوک دستاش تو جیبشه
میری سمت هیونجو و یکم از لباسارو میگیری و پرت میکنی تو صورت اینگوک
+میتونستم فقط هیونجو رو بیارم اگه قرار بود تو اینجا مجسمه باشی،بعدم یادت نره تو بهم بدهکاری
~مگه من نقشه رو کشیدم که من باید تلافی کنم؟
+بهونه نیار
روتو میکنی سمت رگال لباسا و زیر لب میخندی و به راه رفتن و پرت کردن لباس تو صورت اینگوک و هیونجو ادامه میدی تا جایی که نوبت میرسه به کفش
+خب کفشهایی که میخوام بردارم خیلی سنگین و بزرگن در نتیجه حواستونو جمع کنین
#صبر کن....بزار اینارو حساب کنیم بعد که دستمون خالی شد کفش انتخاب کن
روتو میکنی بهشون و واقعا از حجم لباسی که انتخاب کرده بودی تعجب میکنی و دلت براشون میسوزه و موافقت میکنی
+باشه،کفشارو خودم میارم،ایندفعه رو رحم کردم...برید اینارو حساب کنید تا من کفش انتخاب میکنم
~ا/ت منم بالاخره یروز تلافی میکنم سرت مطمئن باش
دستتو میبری بالا و به نشونه اینکه برو تکونش میدی و میری تو طبقه ای که کلش کفش بود و چشات برق میزنه چون از همون اول عشقت کفش بود
میری سمت کفشای لژ دار و از هر کدوم که خوشت میومد میکردی پات و وقتی اندازت بود برشون میداشتی و اگه اندازت نبود میگفتی سایزتو بیارن،همینجوری ادامه میدی و آنقدر تعداد کفشا زیاد میشن که نمیتونی دست تنها جمعشون کنی
+هوف...چرا برای لباس سبد خرید نزاشتن؟
به هر سختی که بود جمعشون میکنی و میری از پله ها پایین و میری سمت صندوق که با هیونجو و اینگوک مواجه میشی که نشستن رو صندلی و کارکنای اونجام دارن لباسارو دونه دونه اسکن میکنن
#واقعا؟ این همه کفش میخوای برای چی تو کلا دوتا پا داری...
اینگوک میزنه به شونه هیونجو
~تو هنوز این هشت پا رو نشناختی
+هوی با من درست حرف بزنا
اینگوک از جاش بلند میشه و میاد کفشارو ازت میگیره
~خیلی خب باشه رم نکن
+چه مهربون شدی یهو خودت خود جوش اومدی کمکم
~خود جوشم میتونم کمک نکنم...
🍃🗿
Lucky-bloody#
پارت 75
~خودتو مرده بدون...
میری سمت رگال لباسای دوتیکه و یه مشکی برمیداری و پرت میکنی پشت سرت به امید اینکه یکی بگیرشون
#ا/ت نمیشه حداقل پرووشون کنی ببینی اندازت هستن یا نه؟
بدون اینکه پشت سرتو نگاه میکنی میری سمت یه رگال دیگه و جوابشو میدی
+من خودم یه فروشگاه لباس دارم چشمی میتونم بفهمم اندازمه یا نه
ایندفعه میری سراغ رگال شلوار و از اسلشش گرفته تا سیگارتش رو برمیداری و پرت میکنی پشت سرت و ازینکه انقد خوب داری انتقام کوک رو میگیری ذوق میکنی
همه مردم بهتون زل زده بودن و توم مثل آدمای مغرور راه میرفتی،میری سمت لباسای دخترونه و از هر کراپی که تو رگال بود یدونه برمیداری و پرت میکنی پشت سرت،نگاه میکنی به پشت سرت و میبینی هیونجو وایساده و داره همرو جمع میکنه در حالی که اینگوک دستاش تو جیبشه
میری سمت هیونجو و یکم از لباسارو میگیری و پرت میکنی تو صورت اینگوک
+میتونستم فقط هیونجو رو بیارم اگه قرار بود تو اینجا مجسمه باشی،بعدم یادت نره تو بهم بدهکاری
~مگه من نقشه رو کشیدم که من باید تلافی کنم؟
+بهونه نیار
روتو میکنی سمت رگال لباسا و زیر لب میخندی و به راه رفتن و پرت کردن لباس تو صورت اینگوک و هیونجو ادامه میدی تا جایی که نوبت میرسه به کفش
+خب کفشهایی که میخوام بردارم خیلی سنگین و بزرگن در نتیجه حواستونو جمع کنین
#صبر کن....بزار اینارو حساب کنیم بعد که دستمون خالی شد کفش انتخاب کن
روتو میکنی بهشون و واقعا از حجم لباسی که انتخاب کرده بودی تعجب میکنی و دلت براشون میسوزه و موافقت میکنی
+باشه،کفشارو خودم میارم،ایندفعه رو رحم کردم...برید اینارو حساب کنید تا من کفش انتخاب میکنم
~ا/ت منم بالاخره یروز تلافی میکنم سرت مطمئن باش
دستتو میبری بالا و به نشونه اینکه برو تکونش میدی و میری تو طبقه ای که کلش کفش بود و چشات برق میزنه چون از همون اول عشقت کفش بود
میری سمت کفشای لژ دار و از هر کدوم که خوشت میومد میکردی پات و وقتی اندازت بود برشون میداشتی و اگه اندازت نبود میگفتی سایزتو بیارن،همینجوری ادامه میدی و آنقدر تعداد کفشا زیاد میشن که نمیتونی دست تنها جمعشون کنی
+هوف...چرا برای لباس سبد خرید نزاشتن؟
به هر سختی که بود جمعشون میکنی و میری از پله ها پایین و میری سمت صندوق که با هیونجو و اینگوک مواجه میشی که نشستن رو صندلی و کارکنای اونجام دارن لباسارو دونه دونه اسکن میکنن
#واقعا؟ این همه کفش میخوای برای چی تو کلا دوتا پا داری...
اینگوک میزنه به شونه هیونجو
~تو هنوز این هشت پا رو نشناختی
+هوی با من درست حرف بزنا
اینگوک از جاش بلند میشه و میاد کفشارو ازت میگیره
~خیلی خب باشه رم نکن
+چه مهربون شدی یهو خودت خود جوش اومدی کمکم
~خود جوشم میتونم کمک نکنم...
🍃🗿
۸.۲k
۲۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.