Chapter 2
Chapter 2
Lucky-bloody#
پارت 73
+خب یه لباس بده که اندازم باشه
~ندارم
+پس بساز
~ا/ت خل شدی؟
+باشه پس همینجوری میریم خرید
و میری سمت در اتاق که اینگوک میگیرتت
~خیلی خب صبر کن ببینم چی پیدا میکنم
اینگوک میره سمت کمدش و شروع میکنه به گشتن
+تا تو پیدا میکنی میرم بپرسم هیونجو داره یا نه
~باشه
از اتاق میری بیرون و میری سمت اتاق هیونجو و در میزنی
#بیا تو
درو باز میکنی و میری تو و میبینی که هیونجو داره ساعتشو میبنده
+چه زود آماده شدی
#شماها دیر آماده میشید
+بیخیال...لباس نداری که اندازه من بشه؟
#هنوز دنبال لباسی؟
+اوهوم....فکر کردی براچی انقدر اصرار دارم لباس بخریم
#خیلی خب وایسا ببینم
هیونجو میره سمت کمدش و وقتی بازش میکنه با یه عالمه هودی مواجه میشی
+واه چقدر هودی داری
#آره ولی خیلی برات بزرگ نیستن؟
+عیب نداره هودی هرچقدر بزرگ تر باشه بهتره
#باشه پس بیا بینشون انتخاب کن
میری سمت کمدش و تمام هودیارو یکی یکی نگاه میکنی و آخر سر یه هودی کرم رنگ ساده رو انتخاب میکنی
+اینو برمیدارم اگه اشکالی نداره
هیونجو سرشو تکون میده
#خوبه کوچیک ترینشونم همینه بردار مال خودت کلا
+نه لازم نیست فقط همین دفعه میپوشم اونم از سر ناچاری
#به عنوان هدیه حداقل
میخندی و سرتو تکون میدی
+باشه قبوله
میری سمت در
+مرسی
میخوای از در بری بیرون که یادت میاد شلوار نداری
+عام یچیز دیگه....شلوارم ندارم...
#متاسفانه شلوارام دیگه اندازت نمیشه
+هوف...خیلی خب اشکالی نداره میرم ببینم اینگوک داره یا نه
از اتاق هیونجو میری بیرون و میری تو اتاق اینگوک
~خوبه لباس خوبیه
+شلوار پیدا نکردی؟
~یدونه پیدا کردم ولی باز گشاده
+ببینم
یه شلوار لی آبی روشن که کمرش کشیه رو میگیره جلوت
+اینکه کلا دخترونست
اینگوک سرشو تکون میده
~اره مال یکی از دوست دخترای جیسونگه
سرتو به نشونه تمسخر تکون میدی
+نچ نچ نچ....خیلی آدم ظالمی هستی میدونستی؟...دلم برا جیسونگ میسوزه
~به لطف همون کسی که دلت براش میسوزه کم مونده بود کوک بمیره
+زبونتو گاز بگیر...بعدم گفتم که جیسونگ اینکارو نکرده
~از کجا انقدر مطمئنی
شلوارو از دستش میگیری و میری تو حموم
+بیخیال...
~چرا دادی میری تو حموم؟
+جلو تو نکنه عوض کنم؟
~چه اشکالی داره؟
+بپوش یالا هیونجو منتظره
در حموم رو میبندی و شروع میکنی لباسارو پوشیدن
+اصلا بهم نمیان...ولی باز بهتر از اینه که لخت برم
از حموم میری بیرون و میبینی اینگوک داره یعقه لباسشو درست میکنه
اینگوک نگات میکنه پوزخند میزنه
~داری تو هودیه گم میشی
+وقتی مجبورت کردم کل هودیای فروشگاه رو برام بخری دیگه نمیخندی
~و فکر کردی من همرو برات میخرم؟
+حیف از کره دورم و کارت بانکیمم با کیفم غرق شد تو هواپیما،وگرنه خودم توانایی خرید کل فروشگاه رو داشتم..
🍃🗿
Lucky-bloody#
پارت 73
+خب یه لباس بده که اندازم باشه
~ندارم
+پس بساز
~ا/ت خل شدی؟
+باشه پس همینجوری میریم خرید
و میری سمت در اتاق که اینگوک میگیرتت
~خیلی خب صبر کن ببینم چی پیدا میکنم
اینگوک میره سمت کمدش و شروع میکنه به گشتن
+تا تو پیدا میکنی میرم بپرسم هیونجو داره یا نه
~باشه
از اتاق میری بیرون و میری سمت اتاق هیونجو و در میزنی
#بیا تو
درو باز میکنی و میری تو و میبینی که هیونجو داره ساعتشو میبنده
+چه زود آماده شدی
#شماها دیر آماده میشید
+بیخیال...لباس نداری که اندازه من بشه؟
#هنوز دنبال لباسی؟
+اوهوم....فکر کردی براچی انقدر اصرار دارم لباس بخریم
#خیلی خب وایسا ببینم
هیونجو میره سمت کمدش و وقتی بازش میکنه با یه عالمه هودی مواجه میشی
+واه چقدر هودی داری
#آره ولی خیلی برات بزرگ نیستن؟
+عیب نداره هودی هرچقدر بزرگ تر باشه بهتره
#باشه پس بیا بینشون انتخاب کن
میری سمت کمدش و تمام هودیارو یکی یکی نگاه میکنی و آخر سر یه هودی کرم رنگ ساده رو انتخاب میکنی
+اینو برمیدارم اگه اشکالی نداره
هیونجو سرشو تکون میده
#خوبه کوچیک ترینشونم همینه بردار مال خودت کلا
+نه لازم نیست فقط همین دفعه میپوشم اونم از سر ناچاری
#به عنوان هدیه حداقل
میخندی و سرتو تکون میدی
+باشه قبوله
میری سمت در
+مرسی
میخوای از در بری بیرون که یادت میاد شلوار نداری
+عام یچیز دیگه....شلوارم ندارم...
#متاسفانه شلوارام دیگه اندازت نمیشه
+هوف...خیلی خب اشکالی نداره میرم ببینم اینگوک داره یا نه
از اتاق هیونجو میری بیرون و میری تو اتاق اینگوک
~خوبه لباس خوبیه
+شلوار پیدا نکردی؟
~یدونه پیدا کردم ولی باز گشاده
+ببینم
یه شلوار لی آبی روشن که کمرش کشیه رو میگیره جلوت
+اینکه کلا دخترونست
اینگوک سرشو تکون میده
~اره مال یکی از دوست دخترای جیسونگه
سرتو به نشونه تمسخر تکون میدی
+نچ نچ نچ....خیلی آدم ظالمی هستی میدونستی؟...دلم برا جیسونگ میسوزه
~به لطف همون کسی که دلت براش میسوزه کم مونده بود کوک بمیره
+زبونتو گاز بگیر...بعدم گفتم که جیسونگ اینکارو نکرده
~از کجا انقدر مطمئنی
شلوارو از دستش میگیری و میری تو حموم
+بیخیال...
~چرا دادی میری تو حموم؟
+جلو تو نکنه عوض کنم؟
~چه اشکالی داره؟
+بپوش یالا هیونجو منتظره
در حموم رو میبندی و شروع میکنی لباسارو پوشیدن
+اصلا بهم نمیان...ولی باز بهتر از اینه که لخت برم
از حموم میری بیرون و میبینی اینگوک داره یعقه لباسشو درست میکنه
اینگوک نگات میکنه پوزخند میزنه
~داری تو هودیه گم میشی
+وقتی مجبورت کردم کل هودیای فروشگاه رو برام بخری دیگه نمیخندی
~و فکر کردی من همرو برات میخرم؟
+حیف از کره دورم و کارت بانکیمم با کیفم غرق شد تو هواپیما،وگرنه خودم توانایی خرید کل فروشگاه رو داشتم..
🍃🗿
۹.۷k
۲۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.