توی زندگی بعدیم میبینمت
#توی زندگی بعدیم میبینمت
پارت 1۷
ویو تهیونگ : باید از این خونه بریم .. وایی نه تغصیر منه نباید اون خوابو میدیدم... احتمالا لیا وقتی منو دید ولمس کرد مکان کوک رو فهمید.. ممکنه بیاد سراغ کوک ... باید سریع تر کوک رو از اینجا ببرم
تهیونگ : جونگکوک بیا فرار کنیم ... یه کاری پیش اومده
کوک : چیی یعنی چی چرا فرار کنیم
تهیونگ : بیا بریم بهت میگم .... ایی سرم.
تهیونگ اینده رو میبینه که صاحبخونه قراره با پلیس بیاد...
تهیونگ : واییییی نه بدوو بدوو سریع اماده شو باید بریم هرچی داری بیار
کوک : ااا باشه الان حاضر میکنم *کیوت*
کوک میره و وسایلش رو برداره
ویو کوک : چرا تهیونگ اینجوری میکنه چی شده ... چه اتفاقی میخواد بیوفته
تهیونگ : بیا بریمم بدووو
تهیونگ دست جونگکوک رو میگیره و با خودش میبره ... ولی یهو یکی محکم درو میزنه
صاحبخونه : اهایییی اقای کیم میدونم اون تویی بیا بیرون باید تکلیفمو با تو روشن کنم *داد*
پلیس : شاکی از دست تو شکایت کرده بدو بیا بیرون تا درو نشکستیم
تهیونگ : واییی نه اومدن لعنتی های کصخل .. کوک بیا از تو پنجره بپریم ... میدونم زخمی ای ولی چاره تی نداریم
کوک : من باهات میام
تهیونگ : گوش کن من از نردبون اروم اروم میرم پایین بعد بهت میگم بیا
کوک : باشه
تهیونگ اروم اروم از نردبون میره پایین
تهیونگ : خب نوبت توئه کوک بیا پایین
کوک پاشو میزاره رو اولین پله ی نردمون و اروم اروم شروع میکنه به پایین اومدن ... ولیی!!
که صاحب خونه و پلیس درو میشکنن و میان نزدیک پنجره
صاحبخونه : فکر کردی میتونی از دستم فرار کنی نمیزارم با دوستت فرار کنی
صاحبخونه شروع میکنه به تکون داده نردمون
کوک : وایییی نه خواهش میکنم نکن این کارد نکن من میوفتم
صاحبخونه : به درک اون باید بفهمه با کی در افتاده چند ماهه پولش رو نداده
پلیس : اقا شما دارین زیاده روی میکنین ممکنه پاتون به بدجایی کشیده شه تمومش کنین
ویو تهیونگ : چه غلطی داره این جنده میکنه میخواد مجازات بشه وایی نه الان کوک میوفته
تهیونگ : مادر جنده ی لعنتی ولش کن
کوک میخواست از نردمون یه پله بیاد پایین تر که پاش لیز میخوره و می افته
ویو تهیونگ : دیدم که کوک پاش لیز خورد و تز نردمون افتاد سریع رفتم و بغلش کردم که نیوفته
ویو کوک : کنترلمو از دست دادم و پام لیز خورد و افتادم ولی تهیونگ منو گرفت ... این چه حسیه یعنی اون منو دوست داره ؟
بچه ها اینم از پارت بعد ببخشید اگه بد شد حالم زیاد خوب نی
پارت 1۷
ویو تهیونگ : باید از این خونه بریم .. وایی نه تغصیر منه نباید اون خوابو میدیدم... احتمالا لیا وقتی منو دید ولمس کرد مکان کوک رو فهمید.. ممکنه بیاد سراغ کوک ... باید سریع تر کوک رو از اینجا ببرم
تهیونگ : جونگکوک بیا فرار کنیم ... یه کاری پیش اومده
کوک : چیی یعنی چی چرا فرار کنیم
تهیونگ : بیا بریم بهت میگم .... ایی سرم.
تهیونگ اینده رو میبینه که صاحبخونه قراره با پلیس بیاد...
تهیونگ : واییییی نه بدوو بدوو سریع اماده شو باید بریم هرچی داری بیار
کوک : ااا باشه الان حاضر میکنم *کیوت*
کوک میره و وسایلش رو برداره
ویو کوک : چرا تهیونگ اینجوری میکنه چی شده ... چه اتفاقی میخواد بیوفته
تهیونگ : بیا بریمم بدووو
تهیونگ دست جونگکوک رو میگیره و با خودش میبره ... ولی یهو یکی محکم درو میزنه
صاحبخونه : اهایییی اقای کیم میدونم اون تویی بیا بیرون باید تکلیفمو با تو روشن کنم *داد*
پلیس : شاکی از دست تو شکایت کرده بدو بیا بیرون تا درو نشکستیم
تهیونگ : واییی نه اومدن لعنتی های کصخل .. کوک بیا از تو پنجره بپریم ... میدونم زخمی ای ولی چاره تی نداریم
کوک : من باهات میام
تهیونگ : گوش کن من از نردبون اروم اروم میرم پایین بعد بهت میگم بیا
کوک : باشه
تهیونگ اروم اروم از نردبون میره پایین
تهیونگ : خب نوبت توئه کوک بیا پایین
کوک پاشو میزاره رو اولین پله ی نردمون و اروم اروم شروع میکنه به پایین اومدن ... ولیی!!
که صاحب خونه و پلیس درو میشکنن و میان نزدیک پنجره
صاحبخونه : فکر کردی میتونی از دستم فرار کنی نمیزارم با دوستت فرار کنی
صاحبخونه شروع میکنه به تکون داده نردمون
کوک : وایییی نه خواهش میکنم نکن این کارد نکن من میوفتم
صاحبخونه : به درک اون باید بفهمه با کی در افتاده چند ماهه پولش رو نداده
پلیس : اقا شما دارین زیاده روی میکنین ممکنه پاتون به بدجایی کشیده شه تمومش کنین
ویو تهیونگ : چه غلطی داره این جنده میکنه میخواد مجازات بشه وایی نه الان کوک میوفته
تهیونگ : مادر جنده ی لعنتی ولش کن
کوک میخواست از نردمون یه پله بیاد پایین تر که پاش لیز میخوره و می افته
ویو تهیونگ : دیدم که کوک پاش لیز خورد و تز نردمون افتاد سریع رفتم و بغلش کردم که نیوفته
ویو کوک : کنترلمو از دست دادم و پام لیز خورد و افتادم ولی تهیونگ منو گرفت ... این چه حسیه یعنی اون منو دوست داره ؟
بچه ها اینم از پارت بعد ببخشید اگه بد شد حالم زیاد خوب نی
۸.۷k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.