خوناشام کوچولو
#خوناشام_کوچولو
پارت11
ویو کوک
بلند شدم و وسایلم رو برداشتم اوف خدا بم رو چیکار کنم اها اگه پسش نده گزارشش میدم شب شد شام خوردیم و خیلی طبیعی رفتم تو اتاق اوخودا این ا. ت چه کیوته وای کوک بس کن باید بری فک کنم ساعت 3 بود که بلند شدم و با هر بدبختی شده خودم رو به پایین رسوندم اخه اگه از در میرفتم ممکن بود ا. ت یا لیا منو ببینن اروم اروم بی صدا به سمت در دفتم و از خونه ببرون رفتم با تمام سرعت میدویدم که دور شم از اونجا نمیدونم چرا ولی یه حسی میگفت برگرد اما باز با تمام سرعت دویدم
ویو ا. ت
کوک مشکوک میزد پس باید هواسم به این خرگوش کوچولو باشه شب شد یه صدای اومد فک کنم کوک داره یه کاری میکنه یکم گذشت صدا ها قطع شد نمیدونم ابن خوبه یا ن پس برم یه سر به کوک بزنم و بعدم یه سر به لیا تو خواب باز از رو تخت نیفتاده باشه اون سری دستش زخم شد اوف بلند شدم و اروم رفتم تو اتاق کوک که دیدم نیست برق از سرم پرید مگه نگیرمت کوک (جاها عوض شده خدااا🤣)
لیااااااااا (صدای بلند که لیا بیدار شه )
=چی کی کی مرده چی برده چیشده (گیج خواب )
۱کوک فرار کرده من میرم بگیرمش (عصبی و خیلی ترسناک )
=اوکی اروم باش حالا
اوکی من رفتم
پیدات میکنم جئون فقط صبر کن به شکل خفاش شروع کردم به پرواز که از دور یه چیری دید فکنم خودش باشه با تمام سرعت به سمتش پرواز کردم و بله خودشه به شکل انسان ولی روی هوا به صورت معلق در اومدم
پیدات کردم جئون جونگ کوک (نیشخند ترسناک )
_ببین اروم باش خب غلط کردم
با تمام وجود سمتش رفتم و صورتمون دقیقا رو بخون روی هم بود جوری که چند سانت بیشتر فاصلمون نبود
بریم خونه جئون
_باشه بریم فقط تو اروم باش (خدا این چه کاری بود کردم این الانه بزنه منو با چس یکی کنه =تو دلش)
رفتیم تو خونه لیا اومد و کوک رو دید برگشت به کوک گفت
=خدا به دادت برسه شوهر خواهر
+ لیا (نگاه نسبت ن ترسناک)
=چیه خو راست گفتم بعد هم منو اونجوری نگا نکنا میزنمت ها
_ا. ت
+کوک بیا اتاقم
اومد تو اتاقم که من....
#اد_جئون
پارت11
ویو کوک
بلند شدم و وسایلم رو برداشتم اوف خدا بم رو چیکار کنم اها اگه پسش نده گزارشش میدم شب شد شام خوردیم و خیلی طبیعی رفتم تو اتاق اوخودا این ا. ت چه کیوته وای کوک بس کن باید بری فک کنم ساعت 3 بود که بلند شدم و با هر بدبختی شده خودم رو به پایین رسوندم اخه اگه از در میرفتم ممکن بود ا. ت یا لیا منو ببینن اروم اروم بی صدا به سمت در دفتم و از خونه ببرون رفتم با تمام سرعت میدویدم که دور شم از اونجا نمیدونم چرا ولی یه حسی میگفت برگرد اما باز با تمام سرعت دویدم
ویو ا. ت
کوک مشکوک میزد پس باید هواسم به این خرگوش کوچولو باشه شب شد یه صدای اومد فک کنم کوک داره یه کاری میکنه یکم گذشت صدا ها قطع شد نمیدونم ابن خوبه یا ن پس برم یه سر به کوک بزنم و بعدم یه سر به لیا تو خواب باز از رو تخت نیفتاده باشه اون سری دستش زخم شد اوف بلند شدم و اروم رفتم تو اتاق کوک که دیدم نیست برق از سرم پرید مگه نگیرمت کوک (جاها عوض شده خدااا🤣)
لیااااااااا (صدای بلند که لیا بیدار شه )
=چی کی کی مرده چی برده چیشده (گیج خواب )
۱کوک فرار کرده من میرم بگیرمش (عصبی و خیلی ترسناک )
=اوکی اروم باش حالا
اوکی من رفتم
پیدات میکنم جئون فقط صبر کن به شکل خفاش شروع کردم به پرواز که از دور یه چیری دید فکنم خودش باشه با تمام سرعت به سمتش پرواز کردم و بله خودشه به شکل انسان ولی روی هوا به صورت معلق در اومدم
پیدات کردم جئون جونگ کوک (نیشخند ترسناک )
_ببین اروم باش خب غلط کردم
با تمام وجود سمتش رفتم و صورتمون دقیقا رو بخون روی هم بود جوری که چند سانت بیشتر فاصلمون نبود
بریم خونه جئون
_باشه بریم فقط تو اروم باش (خدا این چه کاری بود کردم این الانه بزنه منو با چس یکی کنه =تو دلش)
رفتیم تو خونه لیا اومد و کوک رو دید برگشت به کوک گفت
=خدا به دادت برسه شوهر خواهر
+ لیا (نگاه نسبت ن ترسناک)
=چیه خو راست گفتم بعد هم منو اونجوری نگا نکنا میزنمت ها
_ا. ت
+کوک بیا اتاقم
اومد تو اتاقم که من....
#اد_جئون
۶.۳k
۰۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.