خوناشام کوچولو
#خوناشام_کوچولو
پارت12
ویو لیا
از سر شام کوک عجیب بود ولی به من چه ا.ت حواسش هست والا من رو ته تمرکز کنم
رفتیم خوابیدیم تا خوابم عمیق شد یهو با صدای خسلی بلند ا. ت که منو صدا میکرد بیدار شدم
انقد بلند صدام کرد که کم مونده بود سکته کنم با ترس و عجله رفتم سمت ا. ت تو اتاق کوک بود رفتم که گفت کوک فرار کرده من بمونم پیش بم تا بره کوک رو پیدا کنه و بیاره انقد عصبی بود که گفتم الانه بزنه یکی و باشه بهش گفتم ارم باش و رفت
بعد چند مین اومد دیدم کوک هم اومد به کوک گفتم خدا به دادت برسه یه شوهر خواهرم تهش گذاشتم ا. ت بد نگاه کرد یه لحظه از ترس ریدم ولی من اوما ا. تم غلط میکنه منو اونجوری نگاه کنه
ا. ت رفت سمت اتاق خودش بعد هم با یه لحن عجیبی کوک رو صدا کرد بره تو اتاقش واقعا ولم برای کوک میسوزه خدا کمکش کن گناه داره جون مردم خو بگو نونت کم بود ابت کم بود فرار کردنت چی بود
کوک با ترس رفت تو اتاق ا. ت منم که فضول این چی چسبیده بودم به در که صدا شون رو بشنوم
ویو کوک
تو خیابون داشتم میدویدم که یه چی از بغل گوشم در شد ا ت به شکل انسانی و معلق جلوم ظاهر شد از ترس خونم خشک شد از حرف زدنش معلوم بود چقد عصبیه تا حالا نگفته بود بهم جئون و یه حس بدی بهم داد وقتی این جوری صدام کرد
با خشم بهم گفت بریم خونه رفتیم ای خدا غلط کردم خو چرا فرار کردم مگه دیونه شدم وای خودم خودم رو بیچاره کردم هی خدا جای زن و مرد عوض شده
رفتیم خونه لیا سریع اومد جلو ا. ت حتی با اونم ترسناک حرف زد ولی مثل اینکه نمیتونه با لیا اینجوری باشه رفت سمت اتاقش منم فک کردم که خب تمومه و فردا حرف میزنیم اما ن کور خوندی کوک تا رفت تو اتاق با لحن خیلی ترسناکی گفت که برم تو اتاق که کارم داره خدااا به جونیم رحم کن
_ا. ت
+یه دلیل بیا که چرا فرار کردی (خیلی جدی)
_ببین ا. ت تو منو دزدیدی منو اوردی اینجا منو از همه دور کردی قراره کل زندگیم تو این خونه باشه شغلم اینده اعضا و خانوادم اینا به خاطر اینا فرار کردم ببین اروم بی اشک و بیا حرف بزنیم خب
+جونگ کوک منو دیونه نکن اینا یعنی چی کی گفته من میخوام تورو از خانواده و دوست و شغلت دور کنم ها(صدای اروم و لحن ترسناک)
_خودت خودت گفتی که از این به بعد من اینجام
+من گفتم خونت اینجاست تو مثل همیشه میری کمپانی و زندگی عادی قبلیتو داری فقط اینجا زندگی میکنی همین
_چی یعنی من محدودیت ندارم
+فقط یه دو سه تا محدودیت داری همین
پارت12
ویو لیا
از سر شام کوک عجیب بود ولی به من چه ا.ت حواسش هست والا من رو ته تمرکز کنم
رفتیم خوابیدیم تا خوابم عمیق شد یهو با صدای خسلی بلند ا. ت که منو صدا میکرد بیدار شدم
انقد بلند صدام کرد که کم مونده بود سکته کنم با ترس و عجله رفتم سمت ا. ت تو اتاق کوک بود رفتم که گفت کوک فرار کرده من بمونم پیش بم تا بره کوک رو پیدا کنه و بیاره انقد عصبی بود که گفتم الانه بزنه یکی و باشه بهش گفتم ارم باش و رفت
بعد چند مین اومد دیدم کوک هم اومد به کوک گفتم خدا به دادت برسه یه شوهر خواهرم تهش گذاشتم ا. ت بد نگاه کرد یه لحظه از ترس ریدم ولی من اوما ا. تم غلط میکنه منو اونجوری نگاه کنه
ا. ت رفت سمت اتاق خودش بعد هم با یه لحن عجیبی کوک رو صدا کرد بره تو اتاقش واقعا ولم برای کوک میسوزه خدا کمکش کن گناه داره جون مردم خو بگو نونت کم بود ابت کم بود فرار کردنت چی بود
کوک با ترس رفت تو اتاق ا. ت منم که فضول این چی چسبیده بودم به در که صدا شون رو بشنوم
ویو کوک
تو خیابون داشتم میدویدم که یه چی از بغل گوشم در شد ا ت به شکل انسانی و معلق جلوم ظاهر شد از ترس خونم خشک شد از حرف زدنش معلوم بود چقد عصبیه تا حالا نگفته بود بهم جئون و یه حس بدی بهم داد وقتی این جوری صدام کرد
با خشم بهم گفت بریم خونه رفتیم ای خدا غلط کردم خو چرا فرار کردم مگه دیونه شدم وای خودم خودم رو بیچاره کردم هی خدا جای زن و مرد عوض شده
رفتیم خونه لیا سریع اومد جلو ا. ت حتی با اونم ترسناک حرف زد ولی مثل اینکه نمیتونه با لیا اینجوری باشه رفت سمت اتاقش منم فک کردم که خب تمومه و فردا حرف میزنیم اما ن کور خوندی کوک تا رفت تو اتاق با لحن خیلی ترسناکی گفت که برم تو اتاق که کارم داره خدااا به جونیم رحم کن
_ا. ت
+یه دلیل بیا که چرا فرار کردی (خیلی جدی)
_ببین ا. ت تو منو دزدیدی منو اوردی اینجا منو از همه دور کردی قراره کل زندگیم تو این خونه باشه شغلم اینده اعضا و خانوادم اینا به خاطر اینا فرار کردم ببین اروم بی اشک و بیا حرف بزنیم خب
+جونگ کوک منو دیونه نکن اینا یعنی چی کی گفته من میخوام تورو از خانواده و دوست و شغلت دور کنم ها(صدای اروم و لحن ترسناک)
_خودت خودت گفتی که از این به بعد من اینجام
+من گفتم خونت اینجاست تو مثل همیشه میری کمپانی و زندگی عادی قبلیتو داری فقط اینجا زندگی میکنی همین
_چی یعنی من محدودیت ندارم
+فقط یه دو سه تا محدودیت داری همین
۷.۳k
۰۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.