انتقام*پارت ۵*
انتقام*پارت ۵*
ات:...
....
جونگ :سونبه
ات:بله
جونگ:نظرتون چیه بریم رستوران
هان:یعنی بریم بخوریم؟
جونگ:آره سوجو یا کیمچی
ووک:اهه چندش سوجو با سوشی
هان:بریم
رستوران/:
ووک:به سلامتی گروهمون *لیوان هارو زدن به هم*
ات:خب بچه ها ببخشید ولی باید برم ی جایی
ووک:اوکی برو
جونگ :مراقب خودت باش سونبه فایتینگ
هان:بسلامت
*ات رفت*
هان:منم باید برم بای
ووک:تو چرا*هان رفت*
هان ویو:
من خیلی به ات مشکوکم تو اداره خیلی حرف نمیزنه خیلی سرده و یجوریه اصلا این دفعه میخوام تعقیبش کنم ببینم کجا میره
ات ویو:
این عوضی خیلی بده باید ببینم داره کجا میره میخوام گیرش بندازم
پارکینگ/:
ات ویو:داره کجا میره آخه اههه
*یکی در رو باز کرد *
ات:*ترسیدن بدون جیغ*
هان:چته ؟
ات:سونبه شما اینجا چیکار میکنید؟
هان:هیچ داری کجا میری؟
ات:یکی هست به اسم چانگ مین میخوام ببینم شایعاتی رو که میگفتن حقیقت داره یا نه
هان:پس چرا تنهایی رفتی ؟
ات:هیچ کس نمیدونه من چی میگم و پی گیری نمیکنن
هان:اوکی بزن بریم
*به ی جا رسیدن که ی کارخونه قدیمی بود و کار نمیکرد/:
ات:بیا اونجا قایم شیم*اروم*
*رفتن بالا ی جایی بود که هم میتونستن اون رو ببینن و هم قاییم شن*
*چانگ مین برگشت و به ات علامت تفنگ نشون داد*
هان:چی*اروم*
*پنج و شیش نفر آمدن ات و هان رو گرفت*
*ات و هان رو بستن به یه میله*
ات:ولم کن
مین:هی اروم باش
ات:تو...
مین:آره همونی که تو بکس بود
ات:ای عوضی
مین:هی اینجوری نباش
ات:من و تو میدونیم پس هان رو ول کن بره
مین:اصلا نمیشه
ات:میخوای چیکار کنی ؟
مین:هیچ فقط میخوام انتقام تو بکس. و ازت بگیرم
ات:همون ۱۰ میلیون؟
مین:آره *چاقو رو کرد تو باش و چاقو رو کشید بیرون*
ات:اییی
مین:هنوز سوسولی
ات:هان رو ول کن بره
مین:گفتم که نمیشه
ات:میخوای منو بکشی بکش ولی بزار هان بره
*مین نزدیک میشه به ات*
مین:دوست دارم ببینم که چقدر هان رو دوست داری
ات:من هان رو دوست ندارم
*چون مین خیلی به ات نزدیک شده بود هان با پا زد به سینه مین و مین پرت شد*
مین:*خنده*دخلش رو بیارد
*مین رو آنقدر زدن تا بیهوش شد*
ات:چرا اینکار هارو میکنی
*مین پاش رو گزاشت رو زخم پای ات*
مین:تا زجر هاتو ببینم ،شروع کنید
*ات و هان رو بستن به ی صندلی که ی میخ روبه روی صندلی با میله وصل شده بود *
ات:این چیه؟
مین:ی صندلی که هر پنج دقیقه یک بار فرو میره تو بدنت ،فک کنم تا ساعت ۵ صب بمیری او راستی عکست رو به دوستت نفرستادم
*عکسش رو گرفت و فرستاد به سونگ هیونگ و هیونگ با سرعت رسید اونجا ولی کسی اونجا نبود هان پشت ات بود یعنی ندید کی اومد نجاتشون بده هیونگ ات رو باز کرد و رفت تا وقتی پلیس ها میان اینو نگیرن ات هم بلند شد و رفت هان رو باز کرد ولی ات به شدت آسیب دیده بود *.
پلیسا رسیدن/:
جونگ:سونبه*رفت پیش ات*
ات:...
....
جونگ :سونبه
ات:بله
جونگ:نظرتون چیه بریم رستوران
هان:یعنی بریم بخوریم؟
جونگ:آره سوجو یا کیمچی
ووک:اهه چندش سوجو با سوشی
هان:بریم
رستوران/:
ووک:به سلامتی گروهمون *لیوان هارو زدن به هم*
ات:خب بچه ها ببخشید ولی باید برم ی جایی
ووک:اوکی برو
جونگ :مراقب خودت باش سونبه فایتینگ
هان:بسلامت
*ات رفت*
هان:منم باید برم بای
ووک:تو چرا*هان رفت*
هان ویو:
من خیلی به ات مشکوکم تو اداره خیلی حرف نمیزنه خیلی سرده و یجوریه اصلا این دفعه میخوام تعقیبش کنم ببینم کجا میره
ات ویو:
این عوضی خیلی بده باید ببینم داره کجا میره میخوام گیرش بندازم
پارکینگ/:
ات ویو:داره کجا میره آخه اههه
*یکی در رو باز کرد *
ات:*ترسیدن بدون جیغ*
هان:چته ؟
ات:سونبه شما اینجا چیکار میکنید؟
هان:هیچ داری کجا میری؟
ات:یکی هست به اسم چانگ مین میخوام ببینم شایعاتی رو که میگفتن حقیقت داره یا نه
هان:پس چرا تنهایی رفتی ؟
ات:هیچ کس نمیدونه من چی میگم و پی گیری نمیکنن
هان:اوکی بزن بریم
*به ی جا رسیدن که ی کارخونه قدیمی بود و کار نمیکرد/:
ات:بیا اونجا قایم شیم*اروم*
*رفتن بالا ی جایی بود که هم میتونستن اون رو ببینن و هم قاییم شن*
*چانگ مین برگشت و به ات علامت تفنگ نشون داد*
هان:چی*اروم*
*پنج و شیش نفر آمدن ات و هان رو گرفت*
*ات و هان رو بستن به یه میله*
ات:ولم کن
مین:هی اروم باش
ات:تو...
مین:آره همونی که تو بکس بود
ات:ای عوضی
مین:هی اینجوری نباش
ات:من و تو میدونیم پس هان رو ول کن بره
مین:اصلا نمیشه
ات:میخوای چیکار کنی ؟
مین:هیچ فقط میخوام انتقام تو بکس. و ازت بگیرم
ات:همون ۱۰ میلیون؟
مین:آره *چاقو رو کرد تو باش و چاقو رو کشید بیرون*
ات:اییی
مین:هنوز سوسولی
ات:هان رو ول کن بره
مین:گفتم که نمیشه
ات:میخوای منو بکشی بکش ولی بزار هان بره
*مین نزدیک میشه به ات*
مین:دوست دارم ببینم که چقدر هان رو دوست داری
ات:من هان رو دوست ندارم
*چون مین خیلی به ات نزدیک شده بود هان با پا زد به سینه مین و مین پرت شد*
مین:*خنده*دخلش رو بیارد
*مین رو آنقدر زدن تا بیهوش شد*
ات:چرا اینکار هارو میکنی
*مین پاش رو گزاشت رو زخم پای ات*
مین:تا زجر هاتو ببینم ،شروع کنید
*ات و هان رو بستن به ی صندلی که ی میخ روبه روی صندلی با میله وصل شده بود *
ات:این چیه؟
مین:ی صندلی که هر پنج دقیقه یک بار فرو میره تو بدنت ،فک کنم تا ساعت ۵ صب بمیری او راستی عکست رو به دوستت نفرستادم
*عکسش رو گرفت و فرستاد به سونگ هیونگ و هیونگ با سرعت رسید اونجا ولی کسی اونجا نبود هان پشت ات بود یعنی ندید کی اومد نجاتشون بده هیونگ ات رو باز کرد و رفت تا وقتی پلیس ها میان اینو نگیرن ات هم بلند شد و رفت هان رو باز کرد ولی ات به شدت آسیب دیده بود *.
پلیسا رسیدن/:
جونگ:سونبه*رفت پیش ات*
۱۵.۱k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.