🍁Part 28🍁
🍁Part_28🍁
🦇❤️آغوش گرم تو❤️🦉
🦉دیانا🦉
آرش:(تو دلش)ارسلان واقعا پسر خوب و مودبی بود الان ی سالی میشع ک دل ن باهش همکاری میکنم و تا حدودی از نظر اخلاقی و تیپ و قیافه میشناختمش بعد رو ب دیانا گفتم پدر مادرش کجان؟
دیانا:ارسلان از خانوادش دور زندگی میکنه ولی هنوز چیزی ب من نگفته منم در همین حد میدونستم
آرش:عاها...بعد رو ب مهناز گفتم ارسلان ی ته چهره داره ب خواهرت ک چن سال پیش تصادف کردن
مهناز:چ جالب...حالا بسه دیگه شامتونو بخورین سرد شد
دیانا:تو دلم عقد بر پا بود ولی عروسی نبود چون هنوز بابام موافقت خودشو اعلام نکرده بود😂...بعد از شام رفتم کمک مامان سفره رو جمع کردمو ظرفارم شستم😐
آرش:بریم بخوابیم دیگه خسته ایم
دیانا:شب بخیر
آرش:شب بخیر عروس آینده
مهناز:اخی😕♥️
دیانا:سرمو انداختم پایین داشتم از خجالت آب میشدم سریع رفتم بالا داخل اتاق و درو بستم و با خوشحالی رفتم سمت گوشی و قلبم داش تند تند میزد ب معنای واقعی کلمه داشت از سینم کنده میشد
ارسلان رو سیو کرده بودم عشقم و کنارش ی قلب قرمز و ی بوس گذاشته بودم انگشتم اسم ارسلان رو لمس کرد و بعد دو بوق جواب داد
♥️مکالمه اردیا♥️
ارسلان:سلام زندگیم😘
دیانا:سلام عشقم نمی دونی چقد دلم برات تنگ شدع بود😘
ارسلان:دیانام دل من بیشتر تنگ شده بود عشقم😘😘😘😘❤️❤️
دیانا:ارسلاووون دو تا خبر دارم واست🥹
ارسلان:دیانام باز اینجوری منو صدا کردی بگو عشقم خبرتو بده ک منم خبر دارم واست
دیانا:ارسیم میدونستی مدیر عامل شرکتی ک دو روز دیگه باید باهاش بری ترکیه بابای منه؟
ارسلان:جدییییی میگیییییییی
دیانا:ارع بابا دروغم کجا بود و خبر دوم اینکه
ارسلان:خب بگو بگو خانوم کوچولوم دارم میمیرم از استرس
دیانا:بابام قبول کرده🥹🥹❤️🥳🥳
ارسلان:واااای دیانا یعنی مال خودم میشی یعنی میشه من بشم صاحبت و ت عم بشی صاحبم
دیانا:ارسلان خعلی خوشحالم
ارسلان:دیانا واااای عاشقتم قلبم زندگیم نفسم عسلم ماهم خوشکلم😘😘😘😘😘😘❤️❤️
دیانا:ارسلان راستی فردا مامانم گفت بیای خونمون
ارسلان:باشع...دیانا ای کاش الان تو بغلم بودی دلم میخواست الان پیشم باشی و اینقد بوست کنم که........دیانام عاشقتم❤️😘🥺
دیانا:(تو دلش)با هر کلمش هزار کیلو قند تو دلم آب میشد بعد بعش گفتم من بیشتر عاشقتم قلبم عشقممم
ارسلان:دیانا من بیشتر چرا همیشه سر این موضوع با من دوس داری بحث کنی؟
دیانا:بیبشید🥺داد نزن سرم🥺🥺
ارسلان:دیانا عشقم من ک داد نزدم بازم ببخشید دیگع برو بخواب عشقم شبت بخیر قلبممم❤️😘😘😘
دیانا:شب ت عم بخیر عشقم ولی دیگع سرم داد نزن باهات چص میکنم🥺
ارسلان:چشم قلبم شب بخیر😘
دیانا:شب بخیر ارسیم❤️😘😘😘😘
♥️پایان مکالمه♥️
❤️❤️❤️
لایک و کامنت فرانوش نشع😉
🦇❤️آغوش گرم تو❤️🦉
🦉دیانا🦉
آرش:(تو دلش)ارسلان واقعا پسر خوب و مودبی بود الان ی سالی میشع ک دل ن باهش همکاری میکنم و تا حدودی از نظر اخلاقی و تیپ و قیافه میشناختمش بعد رو ب دیانا گفتم پدر مادرش کجان؟
دیانا:ارسلان از خانوادش دور زندگی میکنه ولی هنوز چیزی ب من نگفته منم در همین حد میدونستم
آرش:عاها...بعد رو ب مهناز گفتم ارسلان ی ته چهره داره ب خواهرت ک چن سال پیش تصادف کردن
مهناز:چ جالب...حالا بسه دیگه شامتونو بخورین سرد شد
دیانا:تو دلم عقد بر پا بود ولی عروسی نبود چون هنوز بابام موافقت خودشو اعلام نکرده بود😂...بعد از شام رفتم کمک مامان سفره رو جمع کردمو ظرفارم شستم😐
آرش:بریم بخوابیم دیگه خسته ایم
دیانا:شب بخیر
آرش:شب بخیر عروس آینده
مهناز:اخی😕♥️
دیانا:سرمو انداختم پایین داشتم از خجالت آب میشدم سریع رفتم بالا داخل اتاق و درو بستم و با خوشحالی رفتم سمت گوشی و قلبم داش تند تند میزد ب معنای واقعی کلمه داشت از سینم کنده میشد
ارسلان رو سیو کرده بودم عشقم و کنارش ی قلب قرمز و ی بوس گذاشته بودم انگشتم اسم ارسلان رو لمس کرد و بعد دو بوق جواب داد
♥️مکالمه اردیا♥️
ارسلان:سلام زندگیم😘
دیانا:سلام عشقم نمی دونی چقد دلم برات تنگ شدع بود😘
ارسلان:دیانام دل من بیشتر تنگ شده بود عشقم😘😘😘😘❤️❤️
دیانا:ارسلاووون دو تا خبر دارم واست🥹
ارسلان:دیانام باز اینجوری منو صدا کردی بگو عشقم خبرتو بده ک منم خبر دارم واست
دیانا:ارسیم میدونستی مدیر عامل شرکتی ک دو روز دیگه باید باهاش بری ترکیه بابای منه؟
ارسلان:جدییییی میگیییییییی
دیانا:ارع بابا دروغم کجا بود و خبر دوم اینکه
ارسلان:خب بگو بگو خانوم کوچولوم دارم میمیرم از استرس
دیانا:بابام قبول کرده🥹🥹❤️🥳🥳
ارسلان:واااای دیانا یعنی مال خودم میشی یعنی میشه من بشم صاحبت و ت عم بشی صاحبم
دیانا:ارسلان خعلی خوشحالم
ارسلان:دیانا واااای عاشقتم قلبم زندگیم نفسم عسلم ماهم خوشکلم😘😘😘😘😘😘❤️❤️
دیانا:ارسلان راستی فردا مامانم گفت بیای خونمون
ارسلان:باشع...دیانا ای کاش الان تو بغلم بودی دلم میخواست الان پیشم باشی و اینقد بوست کنم که........دیانام عاشقتم❤️😘🥺
دیانا:(تو دلش)با هر کلمش هزار کیلو قند تو دلم آب میشد بعد بعش گفتم من بیشتر عاشقتم قلبم عشقممم
ارسلان:دیانا من بیشتر چرا همیشه سر این موضوع با من دوس داری بحث کنی؟
دیانا:بیبشید🥺داد نزن سرم🥺🥺
ارسلان:دیانا عشقم من ک داد نزدم بازم ببخشید دیگع برو بخواب عشقم شبت بخیر قلبممم❤️😘😘😘
دیانا:شب ت عم بخیر عشقم ولی دیگع سرم داد نزن باهات چص میکنم🥺
ارسلان:چشم قلبم شب بخیر😘
دیانا:شب بخیر ارسیم❤️😘😘😘😘
♥️پایان مکالمه♥️
❤️❤️❤️
لایک و کامنت فرانوش نشع😉
۹.۲k
۲۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.