وقتی قاتل زنش شدی و...
وقتی قاتل زنش شدی و...
پارت یازدهم
ویو نامجون
سرم رو تخت ا.ت بود داشت خوابم میبرد که یکدفعه ...
با صدای ضعیفی سرم رو بالا آوردم
+ج،جیمین (ضعیف و آروم)
خدایا الان چیکار کنم پوفف
_جیمین نیست
+(سرفه) چ،چی؟!
_بزار برم دکتر خبر کنم
رفتم دکتر خبر کردم دکتر ا.ت رو معاینه کرد و گفت فردا میتونه مرخص بشه
رفتم پیش ا.ت
_حالت خوبه ؟!
+آ،آره خوبم
_ممنون که لینا رو نجات دادی
+(لبخند) کجاست لینا ؟!
_رفت لس آنجلس خونه داییش
+هومم
ویو فردا صبح نامجون
ا.ت مرخص شد دستش هم شکسته بود دقیقا همون دستی که باهاش مینوشت
+عامم خب من نمیتونم بلند بشم فعلا میتونی ...
ویو ا.ت
هنوز حرفم کامل نشد نامجون که براید استایل بغلم کرد
_مگه معلولی که ویلچر میخوای :/
+چه ربطی دار...
_میتونی ساکت باشی خیلی خستم
+ببخشید
رسیدیم خونه
+اتاقم کجاست ؟!
_فراموشی که نگرفتی همون قبلی (یادتونه اتاقش چجوری بود یا پارت بعد دوباره بگم ؟!)
+نه یادمه فقط ...
_فکر کردی چون جون لینا رو نجات دادی قراره اتاقت عوض بشه ؟!هه وظیفت بود که نجاتش بدی
+باشه
ویو ا.ت رفتم داخل اتاق
هوفف این اتاق بو رطوبت میده با این تخت مسخره
رفتم به سختی یه دوش گرفتم و لباسام رو تنم کردم و رو تخت نشستم
+پوفف گشنمه
بلند شدم رفت داخل آشپزخانه آجوما (خدمتکار) انگار مرخصی گرفته بود
برا همین خودم باید یک چی درست میکردم تصمیم گرفتم نودل درست کنم آخه با یه دست چجوری همینجوری داشتم درست میکردم که ظرف از دستم افتاد شکست و یکدفعه ...
نظر یادت نره رفیق!
اگر اتاق ا.ت یادتون نیست باید بگم یه تخت چوبی که بشینی روش صدا میداد و با یه کمد لباس چوبی یه پنجره و با پرده سفید و یه حمام دستشویی کف اتاق هیچی نبود و چوبی هست و کل اتاق یه لامپ کوچیک داره که به زور اتاق رو روشن میکنه
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#NAMJOON
پارت یازدهم
ویو نامجون
سرم رو تخت ا.ت بود داشت خوابم میبرد که یکدفعه ...
با صدای ضعیفی سرم رو بالا آوردم
+ج،جیمین (ضعیف و آروم)
خدایا الان چیکار کنم پوفف
_جیمین نیست
+(سرفه) چ،چی؟!
_بزار برم دکتر خبر کنم
رفتم دکتر خبر کردم دکتر ا.ت رو معاینه کرد و گفت فردا میتونه مرخص بشه
رفتم پیش ا.ت
_حالت خوبه ؟!
+آ،آره خوبم
_ممنون که لینا رو نجات دادی
+(لبخند) کجاست لینا ؟!
_رفت لس آنجلس خونه داییش
+هومم
ویو فردا صبح نامجون
ا.ت مرخص شد دستش هم شکسته بود دقیقا همون دستی که باهاش مینوشت
+عامم خب من نمیتونم بلند بشم فعلا میتونی ...
ویو ا.ت
هنوز حرفم کامل نشد نامجون که براید استایل بغلم کرد
_مگه معلولی که ویلچر میخوای :/
+چه ربطی دار...
_میتونی ساکت باشی خیلی خستم
+ببخشید
رسیدیم خونه
+اتاقم کجاست ؟!
_فراموشی که نگرفتی همون قبلی (یادتونه اتاقش چجوری بود یا پارت بعد دوباره بگم ؟!)
+نه یادمه فقط ...
_فکر کردی چون جون لینا رو نجات دادی قراره اتاقت عوض بشه ؟!هه وظیفت بود که نجاتش بدی
+باشه
ویو ا.ت رفتم داخل اتاق
هوفف این اتاق بو رطوبت میده با این تخت مسخره
رفتم به سختی یه دوش گرفتم و لباسام رو تنم کردم و رو تخت نشستم
+پوفف گشنمه
بلند شدم رفت داخل آشپزخانه آجوما (خدمتکار) انگار مرخصی گرفته بود
برا همین خودم باید یک چی درست میکردم تصمیم گرفتم نودل درست کنم آخه با یه دست چجوری همینجوری داشتم درست میکردم که ظرف از دستم افتاد شکست و یکدفعه ...
نظر یادت نره رفیق!
اگر اتاق ا.ت یادتون نیست باید بگم یه تخت چوبی که بشینی روش صدا میداد و با یه کمد لباس چوبی یه پنجره و با پرده سفید و یه حمام دستشویی کف اتاق هیچی نبود و چوبی هست و کل اتاق یه لامپ کوچیک داره که به زور اتاق رو روشن میکنه
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#NAMJOON
۶.۰k
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.