وقتی قاتل زنش شدی ...
وقتی قاتل زنش شدی ...
پارت نهم
ویو جیمین
دکتر شتاب زده اومد بیرون
جیمین (@): حالش چطوره آقای دکتر ؟!
&نیاز به خون دارن خیلی ازشون خون رفته
_گروه خونیش چیه ؟!
& او منفی
@گروه خونیت بهش میخوره نه؟!
_آره میخوره که چی من به اون زنیکه خون نمیدم
@عوضی ...آقای دکتر من گرچه خونیم او منفی هست بهش خون میدم
&خوبه پس بیاید داخل و اون لباس های که آویزان شده رو بپوشید
@باشه
جیمین رفت داخل و همه کار های لازم رو انجام داد
و رو تخت دراز کشید بهش وسیله ای وصل کردن (اسمش یادم نمیاد)
و خون رو به ا.ت منتقل میکردن
سه ساعت بعد
ا.ت رو آوردن بیرون و جیمین هم بهش سرم وصل کردند
دو ساعت بعد جیمین از رو تخت بلند شد و رفت پیش بقیه
@حال ا.ت چطوره ؟!
تهیونگ:دکتر گفته رفته تو کما گفت تا اینجا هم که دووم آورده خیلی خدا بهتون رحم کرده
@یعنی ممکنه ...
_ممکنه بمیره
@حرف دهنت رو بفهم (عصبانی) ...چطوری میتونی این رو بگی اون اون هیچوقت هیچکس رو نداشت تنها کسی که از پانزده سالگی باهاش بود من بودم (بغض)
_فکر میکنی برا من مهمه ؟!... جیهوپ لینا رو بفرست خونه داییش
جیهوپ ؛تو لس آنجلس ؟!
_آره
و بله از دست لینا خلاص شدیم
لینا رفت لس آنجلس
با هواپیما همون موقع
@امیدوارم یه روز واقعیت رو بفهمی
_این که ا.ت زن من لیا رو کشته ؟!
@میفهمی ولی وقتی بفهمی برا بخشش دیگه دیره
_(پوزخند)
@برید اگر میخواهید برید من اینجا هستم آقای کیم (منظورش جین هست )
ممنون که اهمیت دادید ولی دیگه نیازی نیست برید برا خودتون بهتره
همه خداحافظی کردن. و رفتند حتی نامجون
ویو جیمین
رفتم برا خودم قهوه خریدم و اومدم پیش ا.ت نشستم
@ا.ت سریعتر بیدار شو خواهش میکنم ...اینجا بودن بدون تو سخته
جیمین همینجوری داشت با ا.ت حرف میزد که یکدفعه دستگاه ...
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#NAMJOON
پارت نهم
ویو جیمین
دکتر شتاب زده اومد بیرون
جیمین (@): حالش چطوره آقای دکتر ؟!
&نیاز به خون دارن خیلی ازشون خون رفته
_گروه خونیش چیه ؟!
& او منفی
@گروه خونیت بهش میخوره نه؟!
_آره میخوره که چی من به اون زنیکه خون نمیدم
@عوضی ...آقای دکتر من گرچه خونیم او منفی هست بهش خون میدم
&خوبه پس بیاید داخل و اون لباس های که آویزان شده رو بپوشید
@باشه
جیمین رفت داخل و همه کار های لازم رو انجام داد
و رو تخت دراز کشید بهش وسیله ای وصل کردن (اسمش یادم نمیاد)
و خون رو به ا.ت منتقل میکردن
سه ساعت بعد
ا.ت رو آوردن بیرون و جیمین هم بهش سرم وصل کردند
دو ساعت بعد جیمین از رو تخت بلند شد و رفت پیش بقیه
@حال ا.ت چطوره ؟!
تهیونگ:دکتر گفته رفته تو کما گفت تا اینجا هم که دووم آورده خیلی خدا بهتون رحم کرده
@یعنی ممکنه ...
_ممکنه بمیره
@حرف دهنت رو بفهم (عصبانی) ...چطوری میتونی این رو بگی اون اون هیچوقت هیچکس رو نداشت تنها کسی که از پانزده سالگی باهاش بود من بودم (بغض)
_فکر میکنی برا من مهمه ؟!... جیهوپ لینا رو بفرست خونه داییش
جیهوپ ؛تو لس آنجلس ؟!
_آره
و بله از دست لینا خلاص شدیم
لینا رفت لس آنجلس
با هواپیما همون موقع
@امیدوارم یه روز واقعیت رو بفهمی
_این که ا.ت زن من لیا رو کشته ؟!
@میفهمی ولی وقتی بفهمی برا بخشش دیگه دیره
_(پوزخند)
@برید اگر میخواهید برید من اینجا هستم آقای کیم (منظورش جین هست )
ممنون که اهمیت دادید ولی دیگه نیازی نیست برید برا خودتون بهتره
همه خداحافظی کردن. و رفتند حتی نامجون
ویو جیمین
رفتم برا خودم قهوه خریدم و اومدم پیش ا.ت نشستم
@ا.ت سریعتر بیدار شو خواهش میکنم ...اینجا بودن بدون تو سخته
جیمین همینجوری داشت با ا.ت حرف میزد که یکدفعه دستگاه ...
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#NAMJOON
۶.۸k
۳۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.