زیباترین عشق
#زیباترین_عشق
#پارت_49
دیانا _چشامو آروم باز کردم نور آفتاب خورد تو چشام با دستم جلوشو گرفتم
و بلند شدم از جام ارسلان و تکون دادم اونم بلند شد
ارسلان _بلند شدی دیانا
دیانا_اره بلند شو بریم خونه
ارسلان _باشه
رفتیم و رسیدیم خونه
درو باز کردم بچه داشتن صبحونه میخوردن
رضا_به به اومدین
دیشب بهتون خوش گذشت
کحا بودین کلکا
ارسلان _چی میگ رضا
دریا بودیم بعد خرید رفتیم ساحل
پانیذ _چیا خریدید دیانا بیا ببنیم
دیانا _باشه بزا برم جموم میام
بخدا
پانیذ _باش باو
نیکا _دیانا عوضی من حوصلم سر رفت تو خونه میری منم تنها میزاری نامرد
دیانا _عزیزم امروز پیش خودتم کلا
عسل _متین امروز منو میبری بیرون
دیانا _بچه ها در حال حرف زدم بودن که ما رفتین اتاق
متین _نه متاسفانه
عسل _مگه کار داری:/
متین _نه
نمیخوام ببرم
عسل _اَه اسکل
متین _😒
نیکا _(دختره چندششس خودشو به ظور میچسبونه به پسره)
رفتم زنگ زدم به مامان جونم احوال پرسی کردیم و قطع کردم
دیانا _اول من رفتم حموم بعد ارسلان رفت حموم اومدم و رو تخت دراز کشیدم و دوباره خوابیدم
ارسلان داشت موهاشو خشک میکرد
ارسلان _بلند شو دیانا اینقد نخواب بلند شو بریم پایین ب ام یه قرمه سبزی درست کن 🥺هوس قرمه سبزی هاتو کردم
دیانا _بزار بخوابم
ارسلان _عه بلند شو دیه
دیانا _بزور بلندم کرد رفتیم پیش بچه ها
ارسلان _امروز دیانا میخواد قرمه سبزی بپزه آماده باشید برای خوردم انگشتاتون
عسل _ایشش من ک نمیخورم
متین برام غذا سفارش میدی من اصلا دوست ندارم قرمه سبزی بخورم
ارسلان _اَه اَه چندششش فقط بلده چس بازی دربیاره
😒😒😒😒😒
دیانا عزیزم درست کن قربونت برم یکی کمتر
دیانا _باشه ارسلان
متین _عسل دست که داری
عسل _اره چرا
متین _اونم تلفنع بزنگ
نیکا _😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
متین _داشتم کانال ارو اینور اونور میکردم دیدم دوست دیانا داره از ته دل میخنده ریز ریز نمیدونم چرا محو خندش شدم که رضا کنار گوشم بشکن زد
هااااا چته
رضا _کجا نگاه میکردی 😁😝😉
متین _😏فض. ووووول
رضا _😎
ارسلان_خب بچه ها همه کار هارو که دیانا نمیتونه بکنه بلن شید ما هم یه پیازی به سالادی چیزی خورد کنیم
رضا _اوک
پانیذ_رضت بجای منم کار میکنه
عسل_منم که اصلا نمیخورم
نیکا _اومدم
متین _باشه کمک میکنیم ببینیم چی میشه
ارسلان _من به دیانا کمک میکنم
در درست کردن قزمه سبزی
نیکا_من سالاد
متین _من سس سالاد درست میکنم
رضا _سوپ و غیره مخلفات با من
ارسلان _حسابی مشغول بودیم
نیکا _سالادارو خورد کردم و تموم شد
رفتم سمت متین
سس ها آماده شد
متین _اره وایسا بریزم
ریختم و نیکا هم زد
همه چیز آماده شد از جانب سالاد
ارسلان _من برنجو گذاشتم قرمه سبزی که داره آماده میشه
رضا _سوپ رو گار
زه الان بقیه چی آرم آماده میکنم
40مین بعد🤍💜
نیکا _رو میز نشستیم و همه جیز آماده بود چه سفره رنگی شده بود
بوی قرمه سبزی دیانا همه رو دیوونه کرددد ارسلان که میخورد قربون صدقه میرفت
20مین🤍💜
ارسلان _دیانا عالی بود عزیزم
دیانا _خواهش عشقم
متین _ باو ما هنوز زن نگرفتیم اَدا در نیارید دلمون میخواد هاااا
ارسلان _😝
دیانا _😂
نیکا _ریز ریز خندیدم
عسل _خو بابا
متین _بازم ریز ریز خندید چلو این اینجوری میکنه یه جوری میشم 🤨
رضا _دوباره ک رفتی تو حس حال کجایی
متین _خفه باو
پانیذ_با عشق من درست حرف بزنا
عسل _مگه چشه
دیانا _ظرفا رو با بچه ها شستیمو پسرا رفتن بیرون بگردن ما دخترا هم تو خونه حرف میزدیم و فیلم میدیم
تا عصر پسرا هم اومدن با کیک و گفتن که تولد پانیذه خیلی خوشحال شد و جشن گرفتیم و تا شی رقص و عشق و حال مسخره بازی
یکم تو خوردن مزه زیاده روی کردم حالم سر جاش نبود
ارسلان _عزیزم بلند شو برقصیم دیه نوبت منو تو شد ها
دیانا _ارسلان حال ندارم ببین ساعت چنده ساعت 12 شبه بخدا مردم دیعه
ارسلان _باشه بغلش کردم و بردمش اتاق بچه ها داشتن میرقصیدن
بس نمیکردن
ارسلان _دیانا عشقم شروع کنیم
#پارت_49
دیانا _چشامو آروم باز کردم نور آفتاب خورد تو چشام با دستم جلوشو گرفتم
و بلند شدم از جام ارسلان و تکون دادم اونم بلند شد
ارسلان _بلند شدی دیانا
دیانا_اره بلند شو بریم خونه
ارسلان _باشه
رفتیم و رسیدیم خونه
درو باز کردم بچه داشتن صبحونه میخوردن
رضا_به به اومدین
دیشب بهتون خوش گذشت
کحا بودین کلکا
ارسلان _چی میگ رضا
دریا بودیم بعد خرید رفتیم ساحل
پانیذ _چیا خریدید دیانا بیا ببنیم
دیانا _باشه بزا برم جموم میام
بخدا
پانیذ _باش باو
نیکا _دیانا عوضی من حوصلم سر رفت تو خونه میری منم تنها میزاری نامرد
دیانا _عزیزم امروز پیش خودتم کلا
عسل _متین امروز منو میبری بیرون
دیانا _بچه ها در حال حرف زدم بودن که ما رفتین اتاق
متین _نه متاسفانه
عسل _مگه کار داری:/
متین _نه
نمیخوام ببرم
عسل _اَه اسکل
متین _😒
نیکا _(دختره چندششس خودشو به ظور میچسبونه به پسره)
رفتم زنگ زدم به مامان جونم احوال پرسی کردیم و قطع کردم
دیانا _اول من رفتم حموم بعد ارسلان رفت حموم اومدم و رو تخت دراز کشیدم و دوباره خوابیدم
ارسلان داشت موهاشو خشک میکرد
ارسلان _بلند شو دیانا اینقد نخواب بلند شو بریم پایین ب ام یه قرمه سبزی درست کن 🥺هوس قرمه سبزی هاتو کردم
دیانا _بزار بخوابم
ارسلان _عه بلند شو دیه
دیانا _بزور بلندم کرد رفتیم پیش بچه ها
ارسلان _امروز دیانا میخواد قرمه سبزی بپزه آماده باشید برای خوردم انگشتاتون
عسل _ایشش من ک نمیخورم
متین برام غذا سفارش میدی من اصلا دوست ندارم قرمه سبزی بخورم
ارسلان _اَه اَه چندششش فقط بلده چس بازی دربیاره
😒😒😒😒😒
دیانا عزیزم درست کن قربونت برم یکی کمتر
دیانا _باشه ارسلان
متین _عسل دست که داری
عسل _اره چرا
متین _اونم تلفنع بزنگ
نیکا _😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
متین _داشتم کانال ارو اینور اونور میکردم دیدم دوست دیانا داره از ته دل میخنده ریز ریز نمیدونم چرا محو خندش شدم که رضا کنار گوشم بشکن زد
هااااا چته
رضا _کجا نگاه میکردی 😁😝😉
متین _😏فض. ووووول
رضا _😎
ارسلان_خب بچه ها همه کار هارو که دیانا نمیتونه بکنه بلن شید ما هم یه پیازی به سالادی چیزی خورد کنیم
رضا _اوک
پانیذ_رضت بجای منم کار میکنه
عسل_منم که اصلا نمیخورم
نیکا _اومدم
متین _باشه کمک میکنیم ببینیم چی میشه
ارسلان _من به دیانا کمک میکنم
در درست کردن قزمه سبزی
نیکا_من سالاد
متین _من سس سالاد درست میکنم
رضا _سوپ و غیره مخلفات با من
ارسلان _حسابی مشغول بودیم
نیکا _سالادارو خورد کردم و تموم شد
رفتم سمت متین
سس ها آماده شد
متین _اره وایسا بریزم
ریختم و نیکا هم زد
همه چیز آماده شد از جانب سالاد
ارسلان _من برنجو گذاشتم قرمه سبزی که داره آماده میشه
رضا _سوپ رو گار
زه الان بقیه چی آرم آماده میکنم
40مین بعد🤍💜
نیکا _رو میز نشستیم و همه جیز آماده بود چه سفره رنگی شده بود
بوی قرمه سبزی دیانا همه رو دیوونه کرددد ارسلان که میخورد قربون صدقه میرفت
20مین🤍💜
ارسلان _دیانا عالی بود عزیزم
دیانا _خواهش عشقم
متین _ باو ما هنوز زن نگرفتیم اَدا در نیارید دلمون میخواد هاااا
ارسلان _😝
دیانا _😂
نیکا _ریز ریز خندیدم
عسل _خو بابا
متین _بازم ریز ریز خندید چلو این اینجوری میکنه یه جوری میشم 🤨
رضا _دوباره ک رفتی تو حس حال کجایی
متین _خفه باو
پانیذ_با عشق من درست حرف بزنا
عسل _مگه چشه
دیانا _ظرفا رو با بچه ها شستیمو پسرا رفتن بیرون بگردن ما دخترا هم تو خونه حرف میزدیم و فیلم میدیم
تا عصر پسرا هم اومدن با کیک و گفتن که تولد پانیذه خیلی خوشحال شد و جشن گرفتیم و تا شی رقص و عشق و حال مسخره بازی
یکم تو خوردن مزه زیاده روی کردم حالم سر جاش نبود
ارسلان _عزیزم بلند شو برقصیم دیه نوبت منو تو شد ها
دیانا _ارسلان حال ندارم ببین ساعت چنده ساعت 12 شبه بخدا مردم دیعه
ارسلان _باشه بغلش کردم و بردمش اتاق بچه ها داشتن میرقصیدن
بس نمیکردن
ارسلان _دیانا عشقم شروع کنیم
۱۵.۵k
۰۵ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.