پارت ۵۱
#پارت_۵۱
#زیباترین_عشق
متین _زنگ زدم به ارسلان
با صدایی گرفته سلام کرد
ارسلان _کاری داشتی متین
متین _دوست دیانا
ارسلان _دوست دیانا چی
دیانا _چی شده ارسلان
ارسلان _هیچی بخواب دیانا
خب
متین _پاش شیشه رفت تو خونه بدجور رفت خونریزی شدید دکتر میگه شاید شریانلش پاره شده باشه
بردنش اتاق عمل
ارسلان _چه بد باشه ا لان منو دیانا میایم
قطع کردم
دیانا عزیزم بلند شو
دیانا _مگه نگفتی میزاری تا ساعت 12 بخوابم
ارسلان _نیکا چیزیش چده
دیانا _نیکا چی شده
ارسلان _قزیه رو گفتم
دیانا _واییی نیکا بلند شو بریم
بلند شو
ارسلان _اوکی فقط تو میتونی بیای
دیانا _اره
ارسلان_باشه بزار بلندت کنم
لباساشو پوشاندم و با هم رفتیم شیرکاکائو و کیکو برداشتم تو راه بخوریم
دیانا _ارسلان
ارسلان _جان
دیانا_خداکنه فقط نیکا چیزیش نشه
ارسلان _فداتشم گریه نکن الان میریم دیه
دیانا_باشه
مامان بزرگ دیانا _الو
محافظ _سلام خانم
مامان بزرگ _خوش میگذره
محافظ _لطف دارید
مامان بزرگ _از امروز به مدت 3 روز مهلت داری دیانا رو گیر بیاری و پنهانی بدزدیش میبریش تو یه خونه که آدرسشو میفرستم بعدش میگم چیکار کنی
محافظ _چشم خانم
مامان بزرگ _قط کردم
مامان دیانا _مامان جان با کی حرف میزدید؟
مامان بزرگ _با یکی از دوستان
مامان دیانا _دیانا بچم دلتنگتون بود زنگ زد دیروز
مامان بزرگ _بعدا زنگ میزنه
مامان دیانا _بفرمایید قهوتونو میل بفرمایید
مامان بزرگ _ممنون
عروس میشه ممد بگی بیاد اینجا کارش دارم
مامان دیانا - چشم حتما
(فقط بلده دستور بده زنه)
مامان بزرگ _هه دیانا خانم نفهمیدی در افتادن با من ینی چی
دیانا _سریع رسیدیم و من رفتم طرف متین
چیشده نیکا کو
ارسلان _عزیزم آروم باش
متین _از اتاق عمل اومد بیرون ولی
دیانا _ولی چی
متین _بردنش تو یه اتاق دیگه
دیانا _وای ارسلان
ارسلان _دیانا عزیزم شاید بردم عکسی چیزی بندازن نگران نباش
دیانا _خداکنه
متین _(استرس گرفته بودم نگرانش بودم نمیدونم چرا دلم برای ریز خندبدناش تنگ شده بود آخه چرا اینجور شدم) داداش یه لحظه کارت دارم
ارسلان _جان
متین _داداش راستش راستش
وقتی دختره نیکا میخنده یجوری میشم یا کلا میبینمش حالم عوض میشه چم شده من گیجم
ارسلان _😂😂😂داداش تو ام بیمار شدی
متین _ها
ارسلان _دیوونه عاشق شدی
متین _تو حالت بهت نگاش کردم
و با حالت خجالت رفتم کنار
ارسلان _😂😂😂😂😂😂
دیانا _الان وقت خندس ارسلان
ارسلان -_با انگشتم متین و نشون دادم
دیانا _ها چته همش میخندی نمیفهمم چی میگی
ارسلان _بابا دیانا متین عاشق نیکا شده 😂
دیانا _😂😂😂😂🥺🥺🥺😂😂😂
متین _حالا بسه منو بیشتز ازین خجالت زده نکنینننن
دیانا _زمینو داشتم از خنده گاز میزدم
ارسلان _😂😂😂😂😂😂
یهو دکتر اومد
دکتر _چخبره
ارسلان _هیچی دکتر خیره
دکتر _پس منم یه خبر خیر بدم خانم نیکا فلاحی حالشون خوبه خوشبختانه آسیب جدی ندیدن 😄
دیانا _اخجون من میتونم برم
دکتر _بله همه برید ولی ساکت باشید
ارسلان _ممنون
متین _با شما دوتا چیزی به نیکا ننگید فهمیدید
ارسلان _باش😂😂😂
دایانا _باشه باو 😂😂😂
#زیباترین_عشق
متین _زنگ زدم به ارسلان
با صدایی گرفته سلام کرد
ارسلان _کاری داشتی متین
متین _دوست دیانا
ارسلان _دوست دیانا چی
دیانا _چی شده ارسلان
ارسلان _هیچی بخواب دیانا
خب
متین _پاش شیشه رفت تو خونه بدجور رفت خونریزی شدید دکتر میگه شاید شریانلش پاره شده باشه
بردنش اتاق عمل
ارسلان _چه بد باشه ا لان منو دیانا میایم
قطع کردم
دیانا عزیزم بلند شو
دیانا _مگه نگفتی میزاری تا ساعت 12 بخوابم
ارسلان _نیکا چیزیش چده
دیانا _نیکا چی شده
ارسلان _قزیه رو گفتم
دیانا _واییی نیکا بلند شو بریم
بلند شو
ارسلان _اوکی فقط تو میتونی بیای
دیانا _اره
ارسلان_باشه بزار بلندت کنم
لباساشو پوشاندم و با هم رفتیم شیرکاکائو و کیکو برداشتم تو راه بخوریم
دیانا _ارسلان
ارسلان _جان
دیانا_خداکنه فقط نیکا چیزیش نشه
ارسلان _فداتشم گریه نکن الان میریم دیه
دیانا_باشه
مامان بزرگ دیانا _الو
محافظ _سلام خانم
مامان بزرگ _خوش میگذره
محافظ _لطف دارید
مامان بزرگ _از امروز به مدت 3 روز مهلت داری دیانا رو گیر بیاری و پنهانی بدزدیش میبریش تو یه خونه که آدرسشو میفرستم بعدش میگم چیکار کنی
محافظ _چشم خانم
مامان بزرگ _قط کردم
مامان دیانا _مامان جان با کی حرف میزدید؟
مامان بزرگ _با یکی از دوستان
مامان دیانا _دیانا بچم دلتنگتون بود زنگ زد دیروز
مامان بزرگ _بعدا زنگ میزنه
مامان دیانا _بفرمایید قهوتونو میل بفرمایید
مامان بزرگ _ممنون
عروس میشه ممد بگی بیاد اینجا کارش دارم
مامان دیانا - چشم حتما
(فقط بلده دستور بده زنه)
مامان بزرگ _هه دیانا خانم نفهمیدی در افتادن با من ینی چی
دیانا _سریع رسیدیم و من رفتم طرف متین
چیشده نیکا کو
ارسلان _عزیزم آروم باش
متین _از اتاق عمل اومد بیرون ولی
دیانا _ولی چی
متین _بردنش تو یه اتاق دیگه
دیانا _وای ارسلان
ارسلان _دیانا عزیزم شاید بردم عکسی چیزی بندازن نگران نباش
دیانا _خداکنه
متین _(استرس گرفته بودم نگرانش بودم نمیدونم چرا دلم برای ریز خندبدناش تنگ شده بود آخه چرا اینجور شدم) داداش یه لحظه کارت دارم
ارسلان _جان
متین _داداش راستش راستش
وقتی دختره نیکا میخنده یجوری میشم یا کلا میبینمش حالم عوض میشه چم شده من گیجم
ارسلان _😂😂😂داداش تو ام بیمار شدی
متین _ها
ارسلان _دیوونه عاشق شدی
متین _تو حالت بهت نگاش کردم
و با حالت خجالت رفتم کنار
ارسلان _😂😂😂😂😂😂
دیانا _الان وقت خندس ارسلان
ارسلان -_با انگشتم متین و نشون دادم
دیانا _ها چته همش میخندی نمیفهمم چی میگی
ارسلان _بابا دیانا متین عاشق نیکا شده 😂
دیانا _😂😂😂😂🥺🥺🥺😂😂😂
متین _حالا بسه منو بیشتز ازین خجالت زده نکنینننن
دیانا _زمینو داشتم از خنده گاز میزدم
ارسلان _😂😂😂😂😂😂
یهو دکتر اومد
دکتر _چخبره
ارسلان _هیچی دکتر خیره
دکتر _پس منم یه خبر خیر بدم خانم نیکا فلاحی حالشون خوبه خوشبختانه آسیب جدی ندیدن 😄
دیانا _اخجون من میتونم برم
دکتر _بله همه برید ولی ساکت باشید
ارسلان _ممنون
متین _با شما دوتا چیزی به نیکا ننگید فهمیدید
ارسلان _باش😂😂😂
دایانا _باشه باو 😂😂😂
۴۱.۹k
۰۵ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.